پادشاهی پرتغال که در قرن دوازدهم شکل گرفت، دارای ریشههای تاریخی عمیق است که با فرآیندهای تشکیل دولت در شبهجزیره ایبری مرتبط است. این تاریخ نبرد برای استقلال، تبادل فرهنگی و درگیریهای نظامی است.
پرتغال در لبه غربی اروپا واقع شده و بخش عمدهای از شبهجزیره ایبری را اشغال کرده است. این موقعیت جغرافیایی نقش مهمی در شکلگیری سرنوشت تاریخی آن ایفا کرده است.
در طول قرون وسطی اولیه، سرزمین امروزی پرتغال بخشی از پادشاهیها و امیرنشینهای مختلف بود:
پس از سقوط امپراتوری روم در قرن پنجم، در این سرزمین اتحادیههای قبیلهای مختلفی شکل گرفت. در قرن هشتم، اعراب بخش عمدهای از شبهجزیره ایبری را فتح کردند که تأثیر قابل توجهی بر فرهنگ محلی داشت.
در قرن یازدهم، فرآیند بازپسگیری — آزادی شبهجزیره ایبری از سلطه مسلمانان آغاز شد. در سال ۱۱۳۹، کنت آلفونسو I، که بعداً به عنوان پادشاه آلفونسو I پرتغالی شناخته شد، استقلال پرتغال را اعلام کرد.
نقطه مهمی در این مسیر، امضای معاهده توردسیلیاس در سال ۱۴۹۴ بود که حوزههای نفوذ اسپانیا و پرتغال در دنیای جدید را تعیین کرد.
اولین پادشاهی پرتغال شامل واحدهای اداری مختلفی بود، از جمله کنتنشینها و اسقفنشینها. تأسیس دودمان بورژیا و سایر دودمانها منجر به تقویت قدرت مرکزی و تحکیم دولت شد.
اقتصاد پرتغال در سالهای اولیه پادشاهی بر پایه کشاورزی، ماهیگیری و تجارت بنا شده بود. پرتغال به مرکز تجاری مهمی تبدیل شد که به خاطر موقعیت استراتژیک خود در تقاطع مسیرهای دریایی بود.
فرهنگ پرتغال در این دوره تحت تأثیر مسیحیت و سنت مسلمانان بود. معماری، ادبیات و هنر تحت تأثیر این دو جهان توسعه یافتند.
پادشاهی پرتغال مسیر پیچیدهای را در شکلگیری و شکلدهی طی کرده است. تاریخ آن پر از نبرد برای استقلال، تعاملات فرهنگی و توسعه اقتصادی است که پایهگذار عظمت آیندهاش بوده است. از زمان تأسیس، پرتغال به بازیگری مهم در عرصه جهانی تبدیل شده و اثر قابل توجهی در تاریخ بر جای گذاشته است.