دانشنامه تاریخی
سیستم دولت رواندا از چندین مرحله مهم توسعه عبور کردهاست که هر یک با تغییر ساختار سیاسی، قدرت و همچنین تأثیر عوامل خارجی مانند استعمار و جنگهای داخلی همراه بودهاست. تاریخ این کشور تاریخ مبارزه برای استقلال، تحرک اجتماعی و قومی و همچنین غلبه بر امتحانات تاریخی دشواری مانند نسلکشی سال 1994 است. در این مقاله به تکامل سیستم دولت رواندا از زمانهای پیش از استعمار تا به امروز پرداخته میشود.
قبل از ورود استعمارگران اروپایی در اواخر قرن نوزدهم، رواندا یک پادشاهی متمرکز بود که برای چندین قرن وجود داشت. در زمان اوج خود در قرنهای 16-17، پادشاهی رواندا یکی از پیشرفتهترین و سازمانیافتهترین مناطق در آفریقای مرکزی بود. سیستم دولت رواندا در این دوره سلطنتی بود و قدرت در دستان پادشاهی به نام موامی متمرکز بود.
موامی به عنوان حاکم دارای قدرت عظیمی بود و در مقام قاضی ارشد، فرمانده ارتش و شخص اصلی تصمیمگیرنده در مسائل جنگ و صلح بود. عنصر مهم سیستم دولت پیش از استعمار همچنین محاکم و مشاورههای سالخوردگان بود که نقش قابل توجهی در تصمیمگیری و حل اختلافات بین بخشهای مختلف جامعه ایفا میکرد.
یکی از ویژگیهای مهم رواندا پیش از استعمار ساختار اجتماعی پیچیدهای بود که شامل سه گروه اصلی: توتسی، هوتو و توآ بود. توتسی معمولاً به عنوان لایه بالاتر جامعه در نظر گرفته میشدند، در حالی که هوتو کشاورزان بودند. توآ اقلیتهایی بودند که به شکار و جمعآوری میپرداختند. با این حال، روابط بین این گروهها پایدار نبود و غالباً منجر به ایجاد درگیریها و تغییرات اجتماعی میشد.
در اواخر قرن نوزدهم، پس از گسترش اولیه آلمان و سپس قیمومت بلژیک، رواندا تحت کنترل قدرتهای استعماری اروپایی قرار گرفت. دوره استعمار مرحله مهمی در تغییر سیستم دولت رواندا بود، زیرا اروپاییها نظم جدیدی را برقرار کردند و ساختار سنتی قدرت را تغییر دادند. بلژیکیها که پس از جنگ جهانی اول به رواندا آمدند، از نخبگان محلی برای حفظ قدرت خود استفاده کردند، اما در عین حال تقسیم بین گروههای قومی، بهویژه بین هوتو و توتسی را تشدید کردند.
بلژیکیها سیستم حکومتی استعماری را معرفی کردند که در آن مقامات محلی موظف به کار تحت کنترل مقامات استعماری بودند. اداره استعماری در رواندا ساختارهای جدید مدیریتی را به همراه آورد و از نهادهای سنتی محلی مانند سالخوردگان و رؤسا برای مدیریت استفاده کرد. با این حال، بلژیکیها به شدت از تقسیمات قومی برای تقویت قدرت خود استفاده کردند که به افزایش تنشهای اجتماعی در کشور منجر شد.
یکی از مهمترین جنبههای حکومت استعماری معرفی گذرنامهای بود که تعلق قومی را ثبت میکرد و این تفاوتها بین هوتو و توتسی را به صورت رسمی و قانونی کرد. این موضوع منجر به توسعه درگیریهای عمیق قومی شد که در دهههای بعدی بخش مهمی از زندگی سیاسی رواندا باقی ماند.
رواندا در تاریخ 1 ژوئیه 1962 از بلژیک استقلال یافت. استقلال نتیجه مبارزه طولانی مردم محلی بود که توسط جنبشهای سیاسی مختلفی مانند اتحادیه ملی برای استقلال رواندا (UNAR) و رهبرانی که به دنبال خودمختاری برای مردم بودند، حمایت میشدند. پس از استقلال، رواندا به یک جمهوری تبدیل شد و سیستم مدیریت به طرز قابل توجهی تغییر کرد.
نخستین رئیسجمهور رواندای مستقل، گرگوئر کایباندا بود، نماینده جنبش سیاسی هوتو که به دنبال تأثیر سیاسی و اجتماعی بیشتر برای این گروه بود. دولت او سیستم سیاسی جدیدی را ایجاد کرد که سلطنت را لغو و شکل جمهوری را تأسیس کرد. اما این سیستم به شدت به حمایت از گروه قومی هوتو تأکید میکرد که به تنش با اقلیت توتسی منجر شد.
سیستم قدرت تحت کایباندا اقتدارگرا بود و با سرکوب سیاسی و تشدید درگیریهای قومی همراه بود. در سال 1973، کایباندا توسط ارتش به رهبری ژوونال هابیاریمانا سرنگون شد که رئیسجمهور جدید شد. هابیاریمانا سیاستی را ادامه داد که به تقویت موضع هوتو و سرکوب مخالفان سیاسی مربوط میشد. اما حکومت او همچنین به تضعیف روابط بین قومی و تقویت رژیم خودکامه منجر شد.
در سال 1994، رواندا یکی از تراژیکترین لحظات تاریخ خود را تجربه کرد — نسلکشی که در آن حدود 800 هزار نفر، عمدتاً از گروه توتسی، و همچنین هوتوهای میانهرو کشته شدند. این نسلکشی نتیجه سالها تنش قومی، درگیریهای سیاسی و دستکاریهای رژیم حاکم بود که از خشونت برای تقویت قدرت خود استفاده میکرد.
پس از نسلکشی، کشور در حال ویرانی به سر میبرد. سیستم سیاسی به طور کامل تضعیف شده و نهادهای اجتماعی و اقتصادی نابود شده بودند. قدرت به جبهه ملی آزادی رواندا (FNL) منتقل شد که توسط پل کاگامه رهبری میشد. کاگامه و حرکت او نقش کلیدی در متوقف کردن نسلکشی و برقراری نظم جدید در کشور ایفا کردند.
پس از پایان نسلکشی، ساختار حکومتی انتقالی ایجاد شد و به تدریج رواندا شروع به بازسازی کرد. در سال 2000، پل کاگامه رئیسجمهور کشور شد و از آن زمان دولت او اصلاحات مهمی را برای بازگرداندن عدالت اجتماعی، برقرار کردن صلح و ایجاد یک سیستم دولتی جدید مبتنی بر اصول آشتی و حقوق بشر انجام دادهاست.
امروز رواندا یک کشور پایدار، هرچند خودکامه است که به دنبال رشد اقتصادی، عدالت اجتماعی و توسعه است. تحت رهبری پل کاگامه، کشور اصلاحاتی در حوزههای مختلف انجام دادهاست: احیای عدالت، تقویت امنیت، بهبود بهداشت و آموزش. یکی از گامهای مهم ایجاد سیستم «گچیگا» بود که به منظور غلبه بر تفاوتهای قومی و ایجاد هویت ملی واحد طراحی شدهاست.
از نظر سیاسی، رواندا یک جمهوری با شکل ریاستجمهوری است. پل کاگامه در سال 2000 به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد و در سال 2015 اصلاحاتی در قانون اساسی صورت گرفت که به او اجازه میدهد تا سال 2034 در این مقام بماند. همزمان، دولت رواندا به طور فعال از اصلاحات اقتصادی، با هدف ایجاد نوآوریها، فناوریها و کشاورزی پایدار حمایت میکند.
با وجود پیشرفتهای قابل توجه در بازسازی اقتصاد و حوزه اجتماعی، بسیاری از ناظران بینالمللی سیستم سیاسی رواندا را به خاطر آزادیهای سیاسی محدود و نبود رقابت سیاسی واقعی مورد انتقاد قرار میدهند. رهبران مخالف و سازمانهای بینالمللی نگرانیهایی درباره آزادی مطبوعات و حقوق بشر در کشور ابراز میکنند.
تکامل سیستم دولت رواندا داستان گذر از جامعه سنتی سلطنتی به شکل جمهوری، و سپس از طریق مداخله استعمار و جنگ داخلی به یک کشور خودکامه مدرن است. با وجود وقایع تراژیک مانند نسلکشی، رواندا امروز نمونهای از بازسازی و رشد سریع است. اما برای ثبات و توسعه پایدار کشور، تلاشهای بیشتری برای تقویت نهادهای دموکراتیک و بهبود شرایط حقوق و آزادیهای شهروندی ضروری است.