دانشنامه تاریخی

بحران و سقوط امپراتوری عثمانی

امپراتوری عثمانی، که در پایان قرن سیزدهم تأسیس شد، در قرن‌های شانزدهم و هفدهم به اوج خود رسید، اما در قرن هیجدهم شروع به تجربه مشکلات قابل توجهی کرد که به بحران و سقوط آن منجر شد. مشکلاتی که این امپراتوری با آن مواجه بود، به عوامل داخلی و تغییرات در سیاست بین‌الملل مربوط می‌شد. در نتیجه این فرآیندها، امپراتوری عثمانی موقعیت‌های قبلی خود را از دست داد و در نهایت در اوایل قرن بیستم از هم پاشید.

مشکلات داخلی

بحران امپراتوری عثمانی در درجه اول ناشی از مشکلات داخلی بود. یکی از دلایل اصلی فساد بوروکراتیک و ناکارآمدی مدیریت بود. سیستم مدیریت استانی که بر اساس انتصاب والی‌ها (بایرلبگ‌ها) بنا شده بود، اغلب به سوءاستفاده و درگیری‌های محلی منجر می‌شد. مقامات محلی گاهی اوقات به نفع خود عمل می‌کردند که به تضعیف قدرت مرکزی منجر می‌شد.

مشکل مهم دیگری که پیش آمد، رکود اقتصادی بود. امپراتوری عثمانی، که زمانی مرکز تجاری پیشرو بین اروپا و آسیا بود، با توسعه مسیرهای دریایی که سرزمین‌هایش را دور می‌زد، قدرت اقتصادی خود را از دست داد. این موضوع بر درآمدهای امپراتوری تأثیر منفی گذاشت و به نوبه خود امکان تأمین مالی ارتش و حمایت از سیستم اداری را محدود کرد.

تغییرات اجتماعی

تغییرات اجتماعی نیز به بحران امپراتوری کمک کرد. در قرن‌های هیجدهم و نوزدهم، در امپراتوری عثمانی روند اجتماعی‌سازی و سیاسی‌سازی گروه‌های قومی و مذهبی مختلف آغاز شد که بنیان‌گذار ظهور جنبش‌های ملی گردید. این به‌خصوص شامل مردم بالکان، مانند صرب‌ها، یونانی‌ها و بلغارها بود که شروع به درخواست‌های فعالانه برای خودمختاری و استقلال کردند.

علاوه بر این، در میان جمعیت مسلمان اعتراضاتی علیه سلطنت سلاطین پدید آمد. جنبش‌های اصلاحی، مانند "تدوین مقررات" در وسط قرن نوزدهم، برای مدرنیزه کردن امپراتوری تأسیس شدند، اما همچنین با مقاومت گروه‌های سنتی و رهبران مذهبی روبرو شدند.

تهدیدات خارجی

عوامل خارجی نیز نقش قابل توجهی در بحران امپراتوری عثمانی داشتند. از آغاز قرن هیجدهم، امپراتوری قربانی سیاست خارجی تهاجمی کشورهای همسایه شد. روسیه، اتریش و کشورهای دیگر شروع به گسترش قلمروهای خود به هزینه دارایی‌های عثمانی کردند. جنگ‌ها با روسیه، به‌ویژه در سال‌های ۱۷۶۸-۱۷۷۴ و ۱۷۸۷-۱۷۹۲، به از دست دادن سرزمین‌های قابل توجهی و تضعیف موقعیت‌های امپراتوری منجر شد.

علاوه بر این، از قرن نوزدهم، قدرت‌های اروپایی شروع به دخالت در امور داخلی امپراتوری عثمانی کردند و از جنبش‌های ملی مختلف حمایت کردند و سیاست "مسئله شرقی" را پیش گرفتند. این موضوع به چندین جنگ و درگیری منجر شد، مانند جنگ کریمه (۱۸۵۳-۱۸۵۶) که در آن امپراتوری عثمانی مجبور به جنگ با روسیه با حمایت بریتانیا و فرانسه بود.

جنبش‌های ملی

جنبش‌های ملی که بالکان را فراگرفته بود، یکی از مهم‌ترین چالش‌ها برای امپراتوری عثمانی شد. صرب‌ها، یونانی‌ها، بلغارها و دیگر ملت‌ها شروع به برپایی شورش‌ها علیه سلطه عثمانی کردند و به دنبال خودمختاری و استقلال بودند. یکی از اولین شورش‌های قابل توجه، شورش یونانی در سال ۱۸۲۱ بود که به رسمیت شناختن استقلال یونان در سال ۱۸۳۲ منجر شد.

جنبش‌های ملی و شورش‌های بعدی به تضعیف بیشتر قدرت مرکزی و تقویت رهبران محلی منجر شد. نتیجه این شد که قدرت عثمانی در بالکان ضعیف شد و در نهایت به تشکیل دولت‌های ملی مستقل منجر شد.

اصلاحات و مدرنیزه کردن

برای مقابله با بحران و مدرنیزه کردن امپراتوری عثمانی، اصلاحاتی در چارچوب جنبش "تدوین مقررات" صورت گرفت. این اصلاحات از سال ۱۸۳۹ آغاز شد و هدف آن بهبود مدیریت دولتی، اصلاح ارتش و سیستم قضایی و همچنین معرفی حقوق مدنی برای همه شهروندان بدون توجه به مذهبشان بود.

اصلاحات "تدوین مقررات" همچنین شامل ایجاد قانونگذاری جدید، اصلاح سیستم آموزشی و توسعه زیرساخت‌ها بود. با وجود پیشرفته بودن این تغییرات، آنها نتوانستند روند فروپاشی امپراتوری را متوقف کنند زیرا با مقاومت شدید از سوی دایره‌های محافظه‌کار روبرو شدند.

جنگ جهانی اول

جنگ جهانی اول (۱۹۱۴-۱۹۱۸) آخرین ضربه به امپراتوری عثمانی بود. امپراتوری وارد جنگ در کنار دول مرکزی شد، اما مشارکت آن ناموفق بود. وضعیت در جبهه رو به وخامت گذاشت و تناقضات داخلی تنها تشدید شد. جنگ مشکلات اقتصادی را تشدید کرد و گرسنگی و آشفتگی‌های اجتماعی را به همراه داشت.

در سال ۱۹۱۵ نسل‌کشی ارامنه رخ داد، زمانی که مقامات عثمانی شروع به سرکوب‌های گسترده علیه جمعیت ارمنی کردند که منجر به کشته شدن میلیون‌ها نفر شد. این اپیزود تراژیک اثری عمیق در تاریخ و روابط بین‌الملل گذاشت.

فروپاشی امپراتوری عثمانی

با پایان جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۸، امپراتوری عثمانی شکست کامل را متحمل شد. بر اساس معاهده صلح سور، که در سال ۱۹۲۰ امضا شد، امپراتوری بین پیروزها تقسیم شد و قلمرو آن به طور قابل توجهی کاهش یافت. بسیاری از گروه‌های قومی که قبلاً تحت کنترل عثمانی بودند، مستقل شدند یا به دولت‌های جدید پیوستند.

با این حال، فرآیند فروپاشی امپراتوری عثمانی با امضای معاهده صلح به پایان نرسید. در دهه ۱۹۲۰، در ترکیه جنبش برای استقلال به رهبری مصطفی کمال آتاتورک آغاز شد. در سال ۱۹۲۳ جمهوری ترکیه اعلام شد که پایان‌نامه‌ای بر سلطنت چند صد ساله عثمانی بود.

نتیجه‌گیری

بحران و سقوط امپراتوری عثمانی ناشی از عوامل متعدد، از جمله مشکلات داخلی، تغییرات اجتماعی و تهدیدات خارجی بود. این فرآیندها به تغییرات قابل توجهی در نقشه سیاسی جهان منجر شد و دولت‌های ملی جدیدی را به وجود آوردند. امپراتوری عثمانی اثر عمیقی در تاریخ به‌جای گذاشته است و میراث آن همچنان بر روی فرآیندهای سیاسی و فرهنگی معاصر در این منطقه تأثیر می‌گذارد.

به اشتراک گذاشتن:

Facebook Twitter LinkedIn WhatsApp Telegram Reddit email

مقالات دیگر: