دانشنامه تاریخی
زامبیا کشوری است که در تاریخ نسبتاً کوتاه خود، تغییرات زیادی را در نظام حکومتی خود تجربه کرده است. از زمان به دست آوردن استقلال در سال ۱۹۶۴، مراحل مختلفی از تحولات سیاسی را سپری کرده که همه جنبه های اصلی اداره کشور، از ساختار سیاسی تا سیاست اقتصادی و حقوق بشر را در بر می گیرد. تحول نظام حکومتی زامبیا نتیجه مبارزه برای استقلال، ناپایداری سیاسی و تعامل با نیروهای خارجی و جنبش های داخلی بوده است. در این مقاله، مراحل کلیدی توسعه نظام حکومتی زامبیا و تأثیر هر یک از آنها بر کشور را به طور دقیق بررسی خواهیم کرد.
قبل از به دست آوردن استقلال، زامبیا یک مستعمره بریتانیایی به نام رودزیای شمالی بود. در این دوره، نظام سیاسی کشور به طور کامل تحت کنترل بریتانیا بود که به معنای عدم وجود حقوق سیاسی برای اکثریت جمعیت آفریقایی بود که از روند تصمیم گیری کنار گذاشته شده بودند. قدرت استعماری به سیستم سلطنتی، سران محلی و همچنین ساختارهای اداری بریتانیایی تکیه داشت.
در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، فعالیت سیاسی در کشور آغاز شد و جنبش های ملی گرای مختلفی برای استقلال شکل گرفتند. در پس زمینه این مبارزه سیاسی، احزاب سیاسی متعددی تشکیل شد، از جمله کنگره ملی آفریقا رودزیای شمالی (ANC) و حزب جمهوری خواه. با این حال، نیروی محرکه اصلی در مبارزه برای استقلال، حزب «کنگره ملی متحد» بود که به رهبری کنث کاوندا بود. در سال ۱۹۶۴، پس از مبارزات طولانی، رودزیای شمالی استقلال خود را به دست آورد و به زامبیا تغییر نام داد.
پس از به دست آوردن استقلال در سال ۱۹۶۴، کنث کاوندا به عنوان نخستین رئیسجمهور زامبیا انتخاب شد و تا سال ۱۹۹۱ در قدرت باقی ماند. کاوندا به یک شخصیت کلیدی در تاریخ کشور تبدیل شد و دوره او تأثیر بسزایی بر نظام سیاسی زامبیا گذاشت. او جمهوری را با سیستم حزبی واحد اعلام کرد، جایی که حزب او، جبهه ملی زامبیا (UNIP)، تنها حزبی بود که مجاز به فعالیت بود.
در زمان ریاست جمهوری کاوندا، سیستم سیاسی مبتنی بر اصول سوسیالیستی معرفی شد که بر سیاست اقتصادی تأثیر گذاشت. کشاورزی و صنعت معدن تحت کنترل شدید دولت قرار داشتند و بسیاری از شرکتها و مؤسسات بزرگ ملیسازی شدند. کاوندا به تقویت استقلال اقتصادی زامبیا میپرداخت، اما اصلاحات اقتصادی اغلب به کمبود منابع و ناپایداری مالی منجر میشد.
این دوره همچنین با سبک حکومتی خودکامه شناخته میشود که شامل محدودیتهایی بر آزادیهای سیاسی و حقوق بشر بود. مقامات حاکم هرگونه دگراندیشی را سرکوب میکردند و مخالفان سیاسی را تحت فشار قرار میدادند. در سال ۱۹۹۱، پس از تظاهرات گسترده و مشکلات اقتصادی، کاوندا مجبور به برگزاری انتخابات چند حزبی شد که در آن فردریک چیلوبا پیروز شد، که پایان طولانی مدت حاکمیت حزب واحد و آغاز اصلاحات دموکراتیک را نوید میدهد.
پس از انتقال به سیستم چند حزبی در سال ۱۹۹۱، زامبیا وارد مرحله جدیدی از تکامل حکومتی خود شد. تحت رهبری فردریک چیلوبا، که به دومین رئیسجمهور کشور تبدیل شد، اصلاحات دموکراتیک و انتقال به اقتصاد بازار آغاز شد. چیلوبا از سیاست لیبرالیسازی حمایت میکرد که شامل خصوصیسازی شرکتهای دولتی، کاهش موانع بازرگانی و تشویق سرمایهگذاریهای خارجی بود.
با وجود موفقیتهای اولیه در زمینه اقتصادی، مانند رشد تولید ناخالص داخلی و بهبود شاخصهای اقتصادی، چیلوبا با مسائلی نظیر فساد، سطوح بالای فقر و نابرابری و همچنین نارضایتی روزافزون مردم به دلیل روشهای خودکامهاش روبرو شد. او کنترل سختی بر وضعیت سیاسی کشور داشت که منجر به انتقادات هم در داخل و هم در خارج از کشور شد.
اصلاحات اقتصادی، علیرغم اثرات مثبت در کوتاهمدت، نتوانستند مشکل اصلی زامبیا — وابستگی به قیمتهای مس — که هنوز هم کالای صادراتی اصلی کشور بود را حل کنند. این عوامل در طول ریاستجمهوری چیلوبا همچنان در دستور کار باقی ماندند و نقش مهمی در زندگی سیاسی کشور ایفا کردند.
پس از کنار رفتن چیلوبا از سمت ریاستجمهوری در سال ۲۰۰۲، جانشین او، لِوی موآناوَسا، به دنبال ادامه اصلاحات اقتصادی و مبارزه با فساد بود. موآناوَسا به عنوان یک رهبر قاطع شناخته شد که بر بهبود انضباط مالی دولتی و اجرای اقداماتی برای مبارزه با فساد در تمامی سطوح حکومت متمرکز شد. به ویژه، دولت او اقداماتی برای بازسازی بدهیها و بهبود نظام مالیاتی انجام داد که به رشد سرمایهگذاریهای خارجی و بهبود ثبات کلان اقتصادی منجر شد.
با این حال، در این دوره همچنان مشکلاتی از قبیل فقر، سطح بالای بیکاری و وابستگی به صادرات مس وجود داشت. در این شرایط، موآناوَسا همکاری فعالی با نهادهای مالی بینالمللی داشت که انجام مجموعهای از اصلاحات موفقیتآمیز در زمینه اقتصادی و مدیریت دولتی را ممکن ساخت. با وجود تمام دستاوردها، دولت او همچنین با چالشهای سیاسی جدی، از جمله تظاهرات داخلی و انتقادات مخالفان به خاطر خودکامگی مواجه بود.
در دهههای اخیر، نظام حکومتی زامبیا به تکامل ادامه داده و بر توسعه دموکراسی، تقویت حقوق شهروندی و بهبود شرایط کسب و کار متمرکز شده است. دولت زامبیا همچنان بر تنوع اقتصادی، کاهش فقر و بهبود خدمات اجتماعی مانند بهداشت و آموزش کار میکند.
با این حال، مانند سالهای گذشته، کشور با دشواریهای سیاسی و اقتصادی مواجه است، از جمله سطح بالای فساد و مشکلات پایداری سیاست کلان اقتصادی. مسائلی همچون کمبود زیرساختها و عدم تنوع کافی در اقتصاد همچنان حائز اهمیت هستند. با این وجود، زامبیا به تقویت نهادهای دموکراتیک و بهبود وضعیت شهروندان ادامه میدهد که بخشی مهم از تکامل نظام حکومتی آن باقی مانده است.
تحول نظام حکومتی زامبیا نشان میدهد که چگونه کشور از مراحل متعدد تغییرات سیاسی و اقتصادی عبور کرده است. از دوران استعماری تا اصلاحات دموکراتیک کنونی، هر مرحله اثر قابل توجهی بر توسعه کشور گذاشته است. زامبیا همچنان به دنبال رشد اقتصادی، ثبات سیاسی و عدالت اجتماعی است که آن را به بخشی مهم از تصویر سیاسی و اقتصادی آفریقا تبدیل میکند.