تاریخ بریتانیا با تمدنهای باستانی آغاز میشود. نخستین انسانها بیش از 8000 سال پیش به این سرزمینها آمدند. قبیلههای باستانی کلت، مانند بریتها، جزایر را ساکن کردند و مراکز فرهنگی متعددی را ایجاد کردند.
در قرن اول قبل از میلاد، رومیها به تصرف بریتانیا پرداختند. در سال 43 میلادی، امپراتور کلادیوس از آغاز اشغال رومی خبر داد که تقریباً 400 سال ادامه داشت. رومیها شهرهای زیادی از جمله لندن را تأسیس و شبکهای از جادهها را ساخته، که به توسعه تجارت کمک کرد.
پس از خروج رومیها در قرن پنجم، بریتانیا با تهاجم آنگلوساکسونها مواجه شد که چندین پادشاهی شامل مرسیه و وسکس را تشکیل دادند. این دوره به «عصر تاریکی» معروف است به دلیل کمبود منابع مکتوب.
در قرن هشتم، عصر وایکینگها آغاز شد که به خاک بریتانیا حمله میکردند. در سال 865، وایکینگها یورک را تصرف کردند که به تشکیل دانمارک، که بخشی از انگلستان را در بر میگرفت، انجامید.
در قرون نهم و دهم، پادشاهیها شروع به اتحاد کردند تا با وایکینگها مقابله کنند. آلفرد بزرگ، پادشاه وسکس، یکی از نخستین پادشاهانی شد که سرزمینها را در برابر تهدیدات خارجی متحد کرد. تا پایان قرن دهم، انگلستان تحت سلطه پادشاهان دودمان وسکس متحد شد.
در سال 1066، رویدادی حائز اهمیت روی داد: تصرف نرماندی انگلستان. ویلیام فاتح، دوک نرماندی، در نبرد هاسینگز پادشاه هارولد دوم را شکست داد و پادشاه انگلستان شد. این تصرف به تغییرات عمیق در ساختار سیاسی و اجتماعی کشور انجامید.
در قرون وسطی، انگلستان شاهد درگیریهای دودمانی زیادی بود، از جمله جنگ گلهای سرخ و سپید میان خاندان لانکاستر و یورک. در سال 1485، هنری تودور، نماینده خاندان لانکاستر، به پادشاه هنری هفتم تبدیل شد و به درگیریها پایان داد و دودمان تودور را تأسیس کرد.
دوره سلطنت هنری هشتم (1509-1547) با تغییرات چشمگیری، از جمله جدایی کلیسای انگلستان از کلیسای کاتولیک روم، که به ایجاد پروتستانتیسم منجر شد، مشخص میشود.
اسکاتلند تاریخ منحصر به فردی دارد که از قبایل باستانی کلت آغاز میشود. در قرنهای پنجم و ششم، پادشاهیهایی مانند پیکتها و اسکاتها در سرزمین اسکاتلند شکل گرفتند. در سال 843، اتحاد پادشاهی اسکاتها و پیکتها به وقوع پیوست که آغاز پادشاهی اسکاتلند بود.
در قرن نهم، پادشاهان اسکات به مبارزه علیه وایکینگها و آنگلوساکسونها پرداختند. معروفترین آنها پادشاه رابرت بروس بود که در اوایل قرن چهاردهم به استقلال از انگلستان دست یافت.
در قرنهای شانزدهم و هفدهم، اسکاتلند و انگلستان به یکدیگر نزدیکتر شدند. در سال 1603، پادشاه جیمز ششم اسکاتلند به پادشاه جیمز اول انگلستان تبدیل شد که به همسازی سلطنت منجر شد، اما کشورهای همچنان سیاسی متفاوت باقی ماندند.
در سال 1707، قانون اتحادیه تصویب شد که انگلستان و اسکاتلند را به یک پادشاهی واحد تحت نام بریتانیا ملحق کرد. این قانون بهدلیل عوامل اقتصادی و سیاسی و از جمله نیاز به مقابله با تهدیدات خارجی و درگیریهای داخلی تحقق یافت.
در قرنهای هجده و نوزده، بریتانیا با انقلاب صنعتی روبرو شد که به طور چشمگیری اقتصاد و جامعه را تغییر داد. توسعه تولید کارخانهای، حمل و نقل و تجارت به رشد شهرها و ایجاد طبقه کارگر کمک کرد.
در این دوره، بریتانیا همچنین امپراتوری خود را گسترش داد و به قدرتی پیشتاز در استعمار تبدیل شد. امپراتوری بریتانیایی سرزمینهای وسیعی از جمله در آمریکا، آفریقا، آسیا و استرالیا را در بر میگرفت.
قرن بیستم زمان آزمونهای مهمی برای بریتانیا بود. جنگ جهانی اول (1914-1918) منجر به خسارتهای انسانی و مادهای زیادی شد. جنگ جهانی دوم (1939-1945) نیز تأثیر مخربی بر کشور داشت، اما پس از جنگ، بازسازی و تشکیل سیستم تأمین اجتماعی آغاز شد.
پس از جنگ، بریتانیا با فرآیند خروج از استعمار مواجه شد، زمانی که بسیاری از مستعمرات به استقلال دست یافتند، که نقشه سیاسی جهان را تغییر داد.
امروزه بریتانیا یک کشور چندملیتی با میراث فرهنگی غنی است. این کشور نقش مهمی در سیاست و اقتصاد جهانی ایفا میکند و یکی از مراکز مهم مالی و فرهنگی باقی مانده است.
در سالهای اخیر، بریتانیا با چالشهای جدیدی مواجه شده است، از جمله برگزیت که در سال 2020 به پایان رسید و منجر به خروج کشور از اتحادیه اروپا شد. این رویداد تأثیر چشمگیری بر اقتصاد و سیاست کشور داشت.