جنگ داخلی سوم در ونزوئلا، که از سال 1899 تا 1903 ادامه داشت، رویدادی مهم در تاریخ کشور بود که نقطه عطفی در مبارزات داخلی برای قدرت، اختلافات منطقهای و ثبات سیاسی به شمار میآید. این درگیری ناشی از تضادهای داخلی و همچنین منافع بینالمللی بود که عواقب قابل توجهی برای جامعه و سیاست ونزوئلا به دنبال داشت.
در پایان قرن نوزدهم، ونزوئلا در وضعیت بیثباتی سیاسی دائمی به سر میبرد. پس از جنگ داخلی دوم که در سال 1863 به پایان رسید، کشور همچنان با مشکلاتی از قبیل ناپایداری اقتصادی، فساد و عدم وجود مدیریت مؤثر روبرو بود. صحنه سیاسی پر از گروههای مختلف بود که هر یک به دنبال قدرت بودند. در سال 1899، این تضادها به یک درگیری جدید انجامید که به عنوان جنگ داخلی سوم شناخته شد.
دلایل اصلی جنگ شامل نارضایتی مردم از نخبگان سیاسی، مشکلات اقتصادی و همچنین اختلافات منطقهای بود. گروههای لیبرال و محافظهکار دوباره در مبارزه برای قدرت روبرو شدند. لیبرالها به رهبری امانوئل «کاخو» گواررو به دنبال اصلاحات و نمایندگی بیشتر بودند، در حالی که محافظهکاران تلاش میکردند امتیازات و نفوذ خود را حفظ کنند. وضعیت اقتصادی رو به وخامت، ناشی از افت کشاورزی و نوسانات قیمت نفت، همچنین به افزایش نارضایتی در میان مردم کمک کرد.
جنگ در 28 فوریه 1899 با حمله نیروهای لیبرال به مواضع دولتی در شهر کورو آغاز شد. این حمله نتیجه نارضایتی انباشته شده و با حمایت چندین رهبر نظامی کلیدی انجام شد. درگیری به سرعت به دیگر مناطق کشور گسترش یافت و تا ژوئیه 1899، لیبرالها کنترل مناطق قابل توجهی را در دست داشتند.
نیروهای لیبرال حملات موفقی به نیروهای دولتی انجام دادند و شهرهای مهمی از جمله کاراکاس را تصرف کردند. در پاسخ، دولت محافظهکار شروع به بسیج منابع خود کرد و به کمک قدرتهای خارجی متوسل شد. در طول جنگ، هر دو طرف از تاکتیکهای متنوعی از جمله جنگ چریکی و نبردهای عمومی استفاده کردند که منجر به تلفات قابل توجهی در میان غیرنظامیان شد.
رویداد کلیدی جنگ، نبرد لاس-گاوویلیانوس در سال 1901 بود، جایی که نیروهای لیبرال پیروزی قاطعی به دست آوردند. با این حال، با وجود موفقیتهای موقتی، اختلافات داخلی و کمبود منابع موقعیت لیبرالها را ناپایدار کرد. در این زمان، محافظهکاران شروع به دریافت حمایت از سوی ایالات متحده و کشورهای دیگر کردند که به آنها اجازه داد برخی از مواضع از دست رفته خود را بازپسگیرند.
در طول این درگیری، چندین قدرت خارجی شروع به دخالت در امور ونزوئلا کردند. ایالات متحده با منافع خود در این منطقه به هر دو گروه محافظهکار و لیبرال کمک میکرد که آنها را به بازیگری مهم در این درگیری تبدیل کرد. کشورهای دیگر مانند آلمان و بریتانیا نیز به وضعیت ونزوئلا توجه نشان دادند که وضعیت را بیشتر پیچیده کرد. این دخالت عامل مهمی در نتیجه جنگ شد.
جنگ در سال 1903 با امضای توافق صلح بین لیبرالها و محافظهکاران به پایان رسید. این توافقنامه به درگیری خاتمه داد، اما مشکلات اصلی که کشور با آنها روبرو بود را حل نکرد. بیثباتی سیاسی، مشکلات اقتصادی و اختلافات اجتماعی همچنان تهدیدی برای ونزوئلا به شمار میآمد که نشانهگذار درگیریهای جدید در آینده بود.
جنگ داخلی سوم رد عمیقی در تاریخ ونزوئلا به جا گذاشت. این درگیری آسیبهای جدی به اقتصاد وارد آورد، زیرساختها را ویران کرد و منجر به تلفات زیاد در میان غیرنظامیان شد. پس از جنگ، کشور با چالشهای جدیدی برای بازسازی و اصلاح ساختار سیاسی خود روبرو شد. سیاست داخلی همچنان متشنج باقی ماند و بسیاری از مخالفان سابق نتوانستند به توافق برسند.
با وجود پایان درگیریها، جنگ داخلی سوم نقطه پایانی در تاریخ ونزوئلا نبود. این درگیری همچنین اختلافات بیشتری را بین گروههای سیاسی مختلف تشدید کرد و دایره جدیدی از بیثباتی را به وجود آورد که تا یک دهه بعد ادامه داشت. این همچنین بستر لازم برای جنگهای داخلی و بحرانهای سیاسی آینده را فراهم کرد که در نهایت منجر به تغییرات جدی در کشور گردید.
جنگ داخلی سوم در ونزوئلا (1899-1903) مرحلهای مهم در تاریخ کشور بود که نه تنها تضادهای داخلی را منعکس میکرد بلکه تأثیر سیاستهای بینالمللی بر درگیریهای داخلی را نیز نشان میداد. این جنگ پیچیدگیهای فرآیندهای تاریخی در ونزوئلا را برجسته میکند و اهمیت درک عواقب آن را برای تحلیل رویدادهای آینده در تاریخ کشور تأکید میکند. بیتردید، درسهای آموختهشده از این درگیری هنوز هم امروز مربوط میباشد و یادآور ضرورت ثبات و توافق در یک جامعه چندقومیتی است.