تاریخ ونزوئلا شامل جنبههای مختلفی از جمله دوره پیش از استعمار، الاستعمار، مبارزه برای استقلال و روند توسعه مدرن است. این کشور که در سواحل شمالی آمریکای جنوبی قرار دارد، دارای تاریخ غنی و متنوعی است که از زمانهای باستان شروع و به رویدادهای معاصر ختم میشود.
قبل از ورود اروپاییها به ونزوئلا، این سرزمین توسط قبایل بومی مختلفی مانند ماناکی، کاریب، تاینوس و دیگران اشغال شده بود. این ملل دارای فرهنگها، زبانها و سنتهای منحصر به فرد خود بودند. آنها به شکار، جمعآوری و کشاورزی مشغول بودند و محصولاتی مانند ذرت، سیبزمینی و میوههای مختلف را کشت میکردند. ساختارهای اجتماعی از قبایل کوچک تا کنفدراسیونهای بزرگتر متغیر بودند.
ونزوئلا در سال 1498 توسط کاوشگر اسپانیایی کریستف کلمب کشف شد، اما استعمار واقعی از اوایل قرن شانزدهم آغاز شد. در سال 1522، اسپانیاییها اولین مستعمره را در خاک ونزوئلا تأسیس کردند — سانتا آنا دی کورا. در دهههای بعد، اسپانیاییها شروع به تصرف زمینهای قبایل محلی کردند که به درگیریها و کاهش قابل توجه جمعیت بومی به دلیل بیماریها و بهرهکشی منجر شد.
اسپانیاییها نظام مدیریتی استعمار را برقرار کردند که به آنها اجازه میداد منابع محلی، از جمله طلا و نقره را کنترل کنند. ونزوئلا بخشی از ویسکاینتی جدید گرانادا شد و اقتصاد استعمار بر پایه مزارع بود که در آن هم اسپانیاییها و هم محلیها کار میکردند.
در پایان قرن هجدهم، نارضایتیها در بین مستعمرهنشینان به دلیل مالیاتهای بالا و نبود نمایندگی سیاسی افزایش یافت. ونزوئلا در اوایل قرن نوزدهم به مرکز مبارزه برای استقلال تبدیل شد. در سال 1810، استقلال از اسپانیا اعلام شد که آغازگر یک سری جنگها به نام جنگهای آزادیبخش بود.
سیمون Bolívar، یکی از بزرگترین قهرمانان ونزوئلا، رهبر این مبارزه شد. او ارتشهایی را سازماندهی کرد و در برابر استعمارگران اسپانیایی جنگید، پیروزیهای متعددی به دست آورد. در سال 1821، ونزوئلا به طور رسمی استقلال خود را اعلام کرد و به بخشی از گراند کلمبیا همراه با کلمبیا و اکوادور تبدیل شد. اما ثبات سیاسی طولانی نبود و ونزوئلا در سال 1830 از گراند کلمبیا خارج شد.
پس از کسب استقلال، ونزوئلا با بیثباتی سیاسی روبرو شد. جنگهای داخلی متعدد و درگیریها بین لیبرالها و محافظهکاران منجر به تغییرات در قدرت و مشکلات اقتصادی شد. در دهه 1870، دیکتاتوری گوستاوو آدولفو روکا برقرار شد که منجر به تغییرات قابل توجهی در اقتصاد و زیرساختهای کشور شد، اما همچنین نارضایتیهایی در میان مردم ایجاد کرد.
با آغاز کشف میادین نفتی در اوایل قرن بیستم، ونزوئلا رونق اقتصادی را تجربه کرد. نفت به منبع اصلی درآمد تبدیل شد و ساختار اقتصادی کشور را تغییر داد. این وضعیت همچنین به رشد سرمایهگذاریهای خارجی و مهاجرت نیروی کار منجر شد. اما وابستگی به بخش نفتی همچنین اقتصاد را در برابر نوسانات قیمت نفت آسیبپذیر کرد.
در نیمه قرن بیستم، تحولات سیاسی در کشور رخ داد. در سال 1958، دیکتاتور مارکوس پرز خیمنس سرنگون شد و روند دموکراتیزاسیون آغاز گردید. تشکیل نهادهای دموکراتیک و احزاب سیاسی به رشد حقوق و آزادیهای مدنی کمک کرد. اما بیثباتی سیاسی و فساد همچنان مشکلات جدی باقی ماندند.
در پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم، ونزوئلا با چالشهای جدیدی روبرو شد. در سال 1998، هوگو چاوز به قدرت رسید که اصلاحات اجتماعی و اقتصادیای را به نام "سوسیالیسم قرن بیست و یکم" انجام داد. او به دنبال توزیع مجدد ثروت، بهبود شرایط زندگی فقرا و ملی کردن صنایع کلیدی اقتصاد، از جمله صنعت نفت بود.
اگرچه در ابتدا اصلاحات منجر به کاهش قابل توجهی در سطح فقر و بهبود شرایط اجتماعی شد، اما به تدریج وضعیت اقتصادی شروع به بدتر شدن کرد. قیمتهای پایین نفت، فساد و مدیریت ناکارآمد منجر به بحران اقتصادی، سطح بالای تورم و کمبود کالاها شد. تظاهرات علیه دولت چاوز و جانشین او نیکولاس مادورو به طور منظم شد و کشور در آستانه فاجعه انسانی قرار گرفت.
از دهه 2010، ونزوئلا با بحران انسانی شدیدی مواجه شده است که ناشی از مشکلات اقتصادی و بیثباتی سیاسی است. میلیونها ونزوئلایی ناچار به ترک کشور در جستجوی شرایط بهتر زندگی شدند. وضعیت پیچیده در بهداشت، آموزش و غذا به شدت افت کیفیت زندگی و افزایش تنشهای اجتماعی منجر شد.
تاریخ ونزوئلا داستان مبارزه، غلبه و تغییر است. از قبایل بومی تا درگیریهای اجتماعی معاصر، ونزوئلا مراحل متعددی را در روند توسعه خود پشت سر گذاشته است. با وجود چالشهای فعلی، مردم ونزوئلا همچنان به دنبال آیندهای بهتر هستند و تاریخ این کشور بخشی مهم از زمینه آمریکای لاتین باقی میماند.