استقلال گرجستان — رویدادی کلیدی در تاریخ کشور است که نشاندهنده انتقال از سلطهٔ چندصد سالهٔ امپراتوریهای خارجی به خودمختاری و تشکیل یک دولت مستقل میباشد. این فرآیند که در اواخر دههٔ 1980 آغاز شد، به استقلال در سال 1991 منجر گردید، ولی به شدت تحت تأثیر چالشهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قرار داشت که همچنان بر کشور تأثیر میگذارد.
گرجستان دارای تاریخ غنیای است و مسئلهٔ استقلال همواره برای مردم آن مهم بوده است. در طول قرنها، کشور تحت تأثیر امپراتوریهای مختلفی از جمله رومی، بیزانسی و عثمانی و بعدتر — امپراتوری روسیه و اتحاد جماهیر شوروی بوده است. هر یک از این دورهها جای خود را در فرهنگ، زبان و هویت ملی گرجیان بر جای گذاشته است.
بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در اوایل دههٔ 1990، بسیاری از ملتها که بخشی از شوروی بودند، بهطور فعال به دنبال استقلال رفتند. گرجستان نیز استثنا نبود و در جمهوری، نارضایتی از قدرت شوروی افزایش یافت، که بسیاری بر این باور بودند که منافع و حقوق ملی گرجیها را نادیده میگیرد.
در پسزمینهٔ ناپایداری سیاسی و اقتصادی در اواخر دههٔ 1980، جنبش ملی فعالی در گرجستان آغاز شد. در سال 1989، تظاهرات بزرگی در تفلیس برگزار شد که به نماد مبارزه برای حقوق و آزادیهای مردم گرجی تبدیل گردید. معترضان خواستار خودمختاری بیشتر و احترام به هویت ملی بودند.
وضعیت در سال 1990 به شدت وخیمتر شد، زمانی که گرجستان استقلال خود را از اتحاد جماهیر شوروی اعلام کرد. این تصمیم نتیجهٔ سالها مبارزه و آرزوهای مردم برای خودتعیینی بود. در 26 مه 1991، گرجستان بهطور رسمی استقلال خود را اعلام کرد و اعلامیهٔ استقلال را تصویب کرد که از طریق یک رفراندوم ملی تأیید شد.
بعد از اعلام استقلال، گرجستان با چالشهای زیادی مواجه شد. دولت جدید به رهبری زویاد گامساخوردیا، در تلاش برای تقویت حاکمیت کشور بود، اما به سرعت با منازعات داخلی و عدم ثبات سیاسی روبرو شد. مشکلات اجتماعی و اقتصادی، از جمله هایپر اینفلاسیون و بیکاری، وضعیت را بدتر کردند.
منازعات در مناطق آبخازیا و اوستیای جنوبی منجر به درگیریهای نظامی و افزایش خشونت شد. این مشکلات چالشی جدی برای گرجستان مستقل به شمار میآمدند و دولت نتوانست با آنها مقابله کند. در سال 1992، گامساخوردیا سرنگون شد و جنگ داخلی در کشور آغاز شد، که بحران را وخیمتر کرد.
وضعیت در گرجستان تا سال 1995 که ادوارد شواردنادزه به قدرت رسید، همچنان رو به وخامت بود. او توانست اوضاع را تثبیت کند و فرآیند بازسازی را آغاز کند. شواردنادزه اصلاحات متعددی در جهت تقویت اقتصاد و بهبود روابط بینالملل انجام داد. تحت رهبری او، گرجستان به برقراری روابط با غرب و تلاش برای ادغام در ساختارهای بینالمللی پرداخت.
شواردنادze توانست سرمایهگذاران خارجی را جذب کند و اقتصاد را تقویت کند، اما منازعات داخلی حل نشده باقی ماند. با این حال، دورهٔ حکمرانی او مرحلهای مهم در شکلگیری گرجستان مستقل و تأسیس نهادهای دموکراتیک بود.
در سال 2003، گرجستان دچار لحظهای مهم تاریخی شد — آنچه که "انقلاب گلها" نامیده میشود. این اعتراض مسالمتآمیز علیه تقلب انتخاباتی و فساد منجر به استعفای شواردنادزه و انتقال قدرت به میخائیل ساآکاشویلی شد. رئیسجمهور جدید وعده داد که اصلاحات رادیکالی انجام دهد و استقلال گرجستان را تقویت کند.
ساآکاشویلی تمرکز خود را بر مدرنسازی اقتصاد، مبارزه با فساد و تقویت امنیت دولتی قرار داد. دورهٔ حکمرانی او زمانی برای تغییرات اساسی بود، اما همچنین انتقادهایی به روشهای اقتداری وی وارد شد. با این وجود، جامعهٔ گرجی بهطور فعال از روند ادغام با اروپا و ناتو حمایت میکرد.
استقلال گرجستان همچنان با چالشهای مختلفی مواجه است. درگیریها با روسیه، بهخصوص پس از جنگ در سال 2008 که در آن روسیه استقلال آبخازیا و اوستیای جنوبی را به رسمیت شناخت، همچنان مشکلساز است. این رویدادها بار دیگر نیاز به تأمین امنیت و تمامیت ارضی گرجستان را برجسته نمود.
با وجود این مشکلات، گرجستان به حرکت به سمت دموکراسی و ادغام در ساختارهای اروپایی ادامه میدهد. کشور بهطور فعال بر روی تقویت روابط بینالمللی خود کار میکند و همکاری با کشورهای غربی را توسعه میدهد. گرجستان همچنین به عنوان یک کشور کاندیدای پیوستن به اتحادیهٔ اروپا شناخته شده است، که گامی مهم در تلاشهای آن برای ادغام محسوب میشود.
استقلال گرجستان نتیجهٔ سالها مبارزه مردم برای خودتعیینی و آزادی است. این فرآیند پر از دشواریها و چالشها، اما همچنین با دستاوردها و امیدها برای آینده بودن. گرجستان با وجود مشکلات، به تقویت موقعیتهای خود در عرصهٔ بینالمللی ادامه میدهد و در تلاش است تا دولتی دموکراتیک و پررونق ایجاد کند.