دوره سوسیالیستی در تاریخ رومانی از سال 1947، زمانی که جمهوری مردم اعلام شد، تا سال 1989، که انقلاب رومانیایی و سقوط رژیم کمونیستی رخ داد، را در بر میگیرد. این دوره با تغییرات عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مشخص میشود که تأثیرات قابل توجهی بر کشور و مردم آن داشته است. در این مقاله به بررسی رویدادها و روندهای کلیدی میپردازیم که زندگی رومانی را در این دوره دشوار تعریف میکنند.
پس از جنگ جهانی دوم، رومانی در قلمرو نفوذ اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفت، که منجر به استقرار رژیم کمونیستی شد. در سال 1947، شاه میهای I مجبور شد از تاج و تخت کنارهگیری کند و جمهوری مردم جایگزین سلطنت شد. دولت جدید شروع به اجرای تغییرات رادیکال در سیاست، اقتصاد و زندگی اجتماعی کرد.
حزب کمونیست رومانی که از مسکو حمایت میشد، به سرعت موقعیتهای خود را تقویت کرد و قوانین مربوط به ملیسازی صنعت، اصلاحات اراضی و سایر اقداماتی که به اجتماعی شدن اقتصاد سوق داشت، را تصویب کرد. جمعیت روستایی که قبلاً مالک زمین بودند، در معرض خطر قرار گرفتند، زیرا مزرعههای کوچک به کالکتورهای بزرگ ملحق شدند که منجر به عواقب اجتماعی قابل توجهی شد.
در اقتصاد رومانی، ملیسازی رادیکالی انجام شد. صنایع اصلی مانند معادن، انرژی و مهندسی مکانیک ملیسازی و به اموال دولتی منتقل شدند. اقتصاد برنامهریزیشده جایگزین سازوکارهای بازار شد و یک سیستم برنامهریزی پنجساله، که بر صنعتیسازی کشور متمرکز بود، پیادهسازی شد.
در اولین پنجساله که در سال 1949 آغاز شد، رومانی تلاش کرد تولید را افزایش دهد، بهویژه در صنایع سنگین. دولت اعلام کرد برنامههای جاهطلبانهای برای ساخت کارخانهها و نوسازی کشاورزی دارد. با این حال، این سیاست اغلب منجر به ناکارآمدی، هزینههای اضافی و کمبود کالاها میشد. در نتیجه، بسیاری از رومانیها کمبود محصولات و خدمات اساسی را تجربه کردند که نارضایتی را به دنبال داشت.
زندگی سیاسی در رومانی سوسیالیستی با سرکوب سخت و کنترل حزب کمونیست مشخص میشد. هرگونه بروز اندیشه مخالف سرکوب میشد و گروههای مخالف تحت تعقیب قرار میگرفتند. هزاران نفر دستگیر، به زندان فرستاده یا به اردوگاههای کار اجباری تبعید شدند که در آنها تحت شرایط سخت نگهداری میشدند.
پلیس مخفی که به عنوان "سکوریتاته" شناخته میشد، نقش کلیدی در سرکوب مخالفت و کنترل جامعه ایفا کرد. آنها هر حرکت شهروندان را تحت نظر داشتند که فضایی از ترس و بیاعتمادی ایجاد کرد. چنین سرکوبهایی نه تنها مخالفان سیاسی، بلکه شخصیتهای فرهنگی، دانشمندان و افراد عادی که نارضایتی خود را از رژیم ابراز میکردند، تحت تأثیر قرار میداد.
با وجود سرکوبها، در جامعه رومانی نشانههایی از زندگی فرهنگی وجود داشت. در دهه 1960، دورهای از لیبرالیسم در کشور مشاهده شد که در آن هنر، ادبیات و تئاتر رشد کردند. بسیاری از هنرمندان و نویسندگان سعی داشتند ایدههای خود را ابراز کنند، اما این کار اغلب در شرایط سانسور انجام میشد.
یک رویداد فرهنگی مهم، جشنواره بینالمللی تئاتر بود که در بخارست برگزار میشد و همچنین نمایشگاهها و کنسرتهایی که توجه تماشاگران را جلب میکرد. با این حال، این تجلیات هنری در چارچوب مرزهای تعیینشده وجود داشتند و اغلب تحت نظارت دولت بودند.
در دهههای 1970 و 1980، رومانی با یک بحران اقتصادی جدی مواجه شد. اصلاحات اقتصادی نتایج مورد انتظار را به همراه نداشت و کشورها از کمبود کالا رنج میبردند. تمایل رژیم به صنعتیسازی و گرفتن اعتبار از غرب منجر به کاهش شرایط زندگی مردم شد. دولت تصمیم گرفت از منابع به دست آمده از صادرات برای تسویه بدهی خارجی استفاده کند که وضعیت اقتصادی را بدتر کرد.
اعتراضات علیه رژیم به طور فزایندهای شایع شد. مردم رومانی از مشکلات اقتصادی و سیاستهای سرکوبگر ناراضی بودند. در سال 1987، اعتراضات گستردهای در شهرهایی مانند براشوف برگزار شد، جایی که کارگران نارضایتی خود را از شرایط کار و زندگی ابراز کردند.
احساسات انقلابی در کشور در دسامبر 1989 به اوج خود رسید، زمانی که اعتراضات گستردهای علیه رژیم نیکولای چائوشسکو آغاز شد. اعتراضات در تیمیشوارا شروع شد، اما به سرعت در سراسر کشور گسترش یافت. تحت فشار تودههای مردم، چائوشسکو مجبور شد بخارست را ترک کند و در 22 دسامبر 1989 رژیم سرنگون شد.
پس از سقوط چائوشسکو، دوره انتقالی آغاز شد که در آن جمهوری اعلام شد. چائوشسکو و همسرش دستگیر و سپس اعدام شدند. این رویداد نماد پایان حکومت سوسیالیستی در رومانی و آغاز یک دوره جدید در تاریخ کشور شد.
دوره سوسیالیستی در رومانی اثر عمیقی در تاریخ کشور گذاشت. تغییرات رادیکالی در اقتصاد، سیاست و زندگی اجتماعی که در این زمان صورت گرفت، تأثیر قابل توجهی بر آینده رومانی داشت. با وجود پیامدهای سختی مانند سرکوب و بحران اقتصادی، مردم رومانی توانستند مقاومت کنند و در نهایت رژیم سرکوبگر را سرنگون کنند. این قدم مهمی به سوی تغییرات دموکراتیک و احیای هویت ملی بود.