نیجریه، بزرگترین کشور در غرب آفریقا، مسیر طولانی و گاهی دشواری را در روند شکلگیری نظام دولتی خود طی کرده است. از گذشته استعماری تا استقلال و مراحل بعدی مدرنیزاسیون سیاسی و اجتماعی — تکامل نظام دولتی نیجریه منعکسکننده مبارزه برای هویت، ثبات و توسعه در شرایط تنوع گروههای قومی و مذهبی است. در این بخش به بررسی مراحل کلیدی تغییر نظام دولتی نیجریه خواهیم پرداخت، از دوران استعماری تا دوره معاصر.
نیجریه از اواخر قرن نوزدهم مستعمره بریتانیا بود. حاکمیت استعماری بر اساس توافقنامهها و فتحهای مختلف با رؤسای محلی و حکومتهای منطقهای برقرار شد. در آن زمان، سرزمین نیجریه به چند واحد اداری تقسیم شده بود: نیجریه شمالی، نیجریه جنوبی و لاگوس، با سیستمهای مدیریتی مختلف. در حالی که در شمال کشور تأثیر بریتانیا شدیدتر بود، در نیجریه جنوبی از سیستم اداره مستقیم استفاده میشد.
اداره استعماری با دشواریهای زیادی در مدیریت کشوری چند قومی و چند مذهبی روبرو بود. مقامات سعی کردند گروههای مختلف را در یک نظام دولتی واحد ادغام کنند، اما این کار اغلب به تنش منجر میشد. سیستم حکومتی استعماری برای اکثر کشورهای آفریقایی شناخته شده بود، با تأکید بر متمرکز کردن قدرت در دست مقامات استعماری، که تأثیر عمیقی بر ساختار سیاست نیجریه گذاشت.
با وجود کنترل بریتانیا، مبارزه فعال برای استقلال در نیجریه آغاز شد. در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰، جنبشهای سیاسی برای خودمدیریتی و رهایی از وابستگی استعماری فعالتر شدند. یکی از رهبران این روند، نانمدی آذیکیوه بود که حامی ناسیونالیسم و مبارزه برای استقلال بود.
نیجریه در تاریخ ۱ اکتبر ۱۹۶۰ از بریتانیا استقلال یافت. استقلال به لطف تلاشهای رهبران سیاسی مانند نانمدی آذیکیوه، سکو طو و اوبا فمی آولوو به دست آمد. اما فرایند شکلگیری یک کشور مستقل با مشکلات عمیق قومی و منطقهای که در تضادهای میان گروههای مختلف، از جمله هوسا-فولانی، یوروبا و ایگبو، بروز میکرد، پیچیده شد.
در سالهای نخست استقلال، نیجریه به یک جمهوری فدرال تبدیل شد که دارای سه منطقه اصلی بود: شمال، جنوب و غرب. اما این فدرالیسم به اندازه کافی بالغ نبود و تنشهای سیاسی همچنان رشد میکرد. در سال ۱۹۶۳، نیجریه به عنوان جمهوری اعلام شد و نانمدی آذیکیوه به عنوان نخستین رئیسجمهور انتخاب شد.
تضاد میان مناطق و گروههای قومی مختلف و همچنین عدم ثبات سیاسی، کاتالیزوری برای جنگ داخلی شد که به عنوان جنگ بیافران شناخته میشود و از ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۰ ادامه داشت. این جنگ زمانی آغاز شد که منطقه شرقی نیجریه که عمدتاً از گروه قومی ایگبو تشکیل شده بود، استقلال خود را اعلام کرده و جمهوری بیافرا را تشکیل داد. پس از درگیریهای شدید، بیافرا شکست خورد و نیجریه به مدیریت متمرکز بازگشت.
پس از پایان جنگ داخلی، نیجریه با عدم ثبات سیاسی و مشکلات اقتصادی روبرو شد. در سال ۱۹۶۶، نخستین کودتای نظامی در کشور اتفاق افتاد و دولت منتخب دموکراتیک سرنگون شد. این آغاز دوره طولانی رژیمهای نظامی بود. کودتاهای نظامی در نیجریه به یک پدیده معمول تبدیل شدند و چندین دیکتاتور نظامی در این کشور به قدرت رسیدند.
مشهورترین آنها حکومتهای ژنرالهای یاکوبو گاوانا (۱۹۶۶–۱۹۷۵)، محمد بوهاری (۱۹۸۳–۱۹۸۵)، ابراهیم بابانجیدا (۱۹۸۵–۱۹۹۳) و سانی اباچا (۱۹۹۳–۱۹۹۸) بودند. هر یک از این حاکمان سعی کردند وضعیت کشور را تثبیت کنند، اما با وجود اصلاحات اقتصادی، افزایش فساد و سرکوبهای سیاسی ادامه یافت. رژیمهای نظامی همچنین بر ساختار اجتماعی و توسعه نهادها تأثیر گذاشتند و مشکلاتی در نظام سیاسی باقی گذاشتند.
نیجریه چندین بار تلاش به بازسازی دموکراسی داشت که هر یک با موانع شدیدی مانند دخالت نظامی در سیاست و اعتراضات گسترده مواجه شد. بهویژه در سال ۱۹۹۳، پس از لغو انتخابات دموکراتیک، بار دیگر رژیم نظامی در کشور برقرار شد.
سال ۱۹۹۹ نقطه عطفی در زندگی سیاسی نیجریه بود، زمانی که کشور پس از بیش از ۱۵ سال حکومت نظامی به حکومتی مدنی بازگشت. این امر پس از مرگ دیکتاتور سانی اباچا در سال ۱۹۹۸ ممکن شد، زمانی که فضای سیاسی در نیجریه برای تغییرات دموکراتیک مساعدتر شد. در سال ۱۹۹۹، انتخابات دموکراتیک برگزار شد که در آن اوباسانجو، فرمانده سابق نظامی، بهعنوان نخستین رئیسجمهور منتخب نیجریه در دوره پس از جنگ انتخاب شد.
بازگشت به دموکراسی با مجموعهای از اصلاحات همراه بود که به منظور تثبیت نظام سیاسی صورت گرفت. در کشور قانون اساسی جدیدی تصویب شد که حقوق سیاسی و آزادیهای انسانی را تضمین کرده و همچنین جداسازی قدرت را تقویت کرد. اوباسانجو و جانشینانش به طور فعال بر تقویت نهادهای جامعه مدنی و اجرای اصلاحات اقتصادی کار کردند تا نیجریه را به کشوری پایدارتر و ثروتمندتر تبدیل کنند.
با این حال، با وجود موفقیتها در بازسازی دموکراسی، نیجریه با چالشهایی چون فساد، فقر و تنشهای قومی روبرو بوده است که بر اثربخشی نظام دولتی تأثیر میگذارد.
امروز نیجریه یک جمهوری فدرال با سیستم حکومتی سهسطحی شامل سطوح فدرال، ایالتی و محلی است. قانون اساسی سال ۱۹۹۹ همچنان اساس نظام حقوقی کشور را تشکیل میدهد و حقوق شهروندان، آزادی بیان و برگزاری انتخابات را تضمین میکند. رئیسجمهور نیجریه که برای یک دوره چهار ساله انتخاب میشود، رئیس دولت و قدرت اجرایی است، و پارلمان شامل دو اتاق — مجمع ملی که شامل سنای نیجریه و مجلس نمایندگان است.
نظام سیاسی نیجریه یک نظام چند حزبی باقی میماند، اگرچه در عمل دو نیروی سیاسی بزرگ — حزب دموکراتیک مردمی (PDP) و کنکره تمام مردم ترقیخواه (APC) غالب هستند. در سالهای اخیر، در کشور رشد پایدار دموکراسی مشاهده شده و انتخابات نسبتاً عادلانهای برگزار شده، اما مشکلاتی مانند فساد، درگیریهای قومی و مبارزه برای منابع همچنان موانع پیشرفت پایدار هستند.
نیجریه همچنان با چالشهای مرتبط با مدیریت جامعه چندملیتی و چندمذهبی مواجه است و باید به توسعه اقتصادی و توزیع عادلانه منابع رسیدگی کند. با این حال، این کشور همچنان بازیگر کلیدی در قاره آفریقا است و نظام دولتی آن به تطبیق با تغییرات در چشمانداز سیاسی و اجتماعی ادامه خواهد داد.
تکامل نظام دولتی نیجریه پیچیده و چندبعدی بوده است. از دوره استعماری، از طریق سالهای کودتاهای نظامی، تا بازگشت به دموکراسی، این کشور آزمونهای متعددی را پشت سر گذاشته است. با وجود مشکلات بیشمار، نیجریه به توسعه ادامه میدهد و نظام سیاسی آن همچنان در حال بهبود است. تاریخ نیجریه اهمیت انعطافپذیری در نظام دولتی و ضرورت توجه به تنوع جامعه را برای تضمین پایداری و ثبات نشان میدهد.