استعمار سریلانکا یک فرایند تاریخی است که تأثیر قابل توجهی بر فرهنگ، اقتصاد و جامعهٔ جزیره گذاشته است. این دوره در قرن 16 آغاز شد و تا میانهٔ قرن 20 ادامه یافت، زمانی که سریلانکا که آن زمان به نام سیلان شناخته میشد، استقلال را به دست آورد. در طول این زمان، جزیره تحت تأثیرات استعماری قدرتهای مختلف اروپایی، از جمله پرتغالیها، هلندیها و بریتانیاییها قرار گرفت.
نخستین اروپاییانی که به سریلانکا رسیدند، پرتغالیها بودند. در سال 1505، دریانورد پرتغالی لورنزو دِ آلمیدا برای اولین بار بر روی جزیره فرود آمد. پرتغالیها شروع به تأسیس پستهای تجاری کردند و به زودی شروع به دخالت فعال در امور محلی نمودند. آنها با برخی از حکام محلی اتحادهایی منعقد کردند و شروع به گسترش نفوذ خود کردند تا بر راههای تجاری در اقیانوس هند کنترل پیدا کنند.
تا دههٔ 1540، پرتغالیها شهرهای مهم ساحلی مانند کلمبو و گاله را تسخیر کردند و قدرت خود را در مناطق تجاری اصلی تثبیت کردند. استعمار پرتغالی نه تنها با تهاجم نظامی مشخص شد، بلکه با تأثیر فرهنگی نیز همراه بود. دین مسیحی و سنتهای اروپایی به تدریج در فرهنگ محلی نفوذ کردند که منجر به تغییرات قابل توجهی در زندگی اجتماعی گردید.
در سال 1658، هلندیها با استفاده از درگیریهای داخلی جزیره و تضعیف نفوذ پرتغالی، شروع به تصرف مستعمرات پرتغالی کردند. آنها توانستند کنترل بخشهای بزرگی از جزیره، از جمله بنادر تجاری اصلی، را به دست بگیرند. شرکت هند شرقی هلند در این فرایند نقش کلیدیی ایفا کرد و اقداماتی نظامی سازماندهی کرده و پستهای تجاری خود را تأسیس نمود.
هلندیها نه تنها به توسعهٔ تجارت ادامه دادند، بلکه شروع به فعالیتهای کشاورزی کردند و محصولات جدیدی مانند قهوه را معرفی کردند که به پایهٔ اقتصاد جزیره تبدیل شد. آنها روشهای جدید پردازش و فرآوری کالاها را معرفی کرده و به توسعهٔ اقتصادی منطقه کمک کردند. با وجود رشد اقتصادی، استعمار هلندی همچنین منجر به تغییرات در ساختار اجتماعی شد، از جمله تضعیف دودمانهای محلی و تغییر روابط زمین.
در آغاز قرن 19، بریتانیا با هدف گسترش نفوذ خود در آسیای جنوبی، شروع به دخالت فعال در امور سریلانکا کرد. در سال 1796، بریتانیا کلمبو را تصرف کرده و سپس، پس از جنگ با ناپلئون، موقعیتهای خود را بر روی جزیره تثبیت کرد. تا سال 1815، بریتانیاییها کاملاً بر سریلانکا کنترل داشتند که آغاز یک مرحلهٔ جدید از حکومت استعماری بود.
استعمار بریتانیایی با تغییرات اقتصادی قابل توجهی همراه بود. جزیره به یک مرکز تولید عمده برای چای، قهوه و ادویه تبدیل شد. بریتانیاییها نظام مزارع را معرفی کردند که نیاز به تعداد زیادی کارگر داشت. برای این کار، کارگران از هند به جزیره آورده شدند که منجر به پیدایش گروههای قومی جدید در سریلانکا شد.
ادارهٔ بریتانیایی همچنین شروع به اجرای اصلاحات در زمینهٔ آموزش و پرورش و بهداشت کرد که منجر به بهبود قابل ملاحظهای در کیفیت زندگی برای برخی از اقشار جامعه گردید. با این حال، بسیاری از ساکنان محلی تحت فشار مقامات استعماری قرار داشتند و از حقوق سیاسی خود محروم بودند.
در ابتدای قرن 20، بیداری ملی در سریلانکا آغاز شد. نخبگان محلی و فعالان سیاسی شروع به سازماندهی حرکات استقلال طلبی کردند و خواستار نمایندگی بیشتر در مدیریت و بازسازی میراث فرهنگی شدند. این زمان شاهد شکلگیری احزاب سیاسی جدید و مشارکت فعال مردم محلی در فرآیندهای سیاسی بود.
در سال 1931، قانون اساسیای به تصویب رسید که حقوق محدودی را به ساکنان محلی اعطا کرد. با این حال، جنگ برای آزادی کامل ادامه یافت و در سالهای جنگ جهانی دوم، احساسات ملیگرایانه تقویت شد. رهبران محلی، مانند د. س. سنانایاکه، شروع به فعالیت برای استقلال کردند که منجر به تغییرات قابل توجهی در وضعیت سیاسی جزیره گردید.
سرانجام، در سال 1948، سریلانکا از بریتانیا استقلال یافت. این فرایند نتیجهٔ سالها مبارزه و تلاش ساکنان محلی بود. استقلال نشانگر پایان حکومت استعماری و آغاز عصر جدیدی در تاریخ سریلانکا بود. کشور به توسعهٔ اقتصاد و فرهنگ خود پرداخته و در حال بازسازی سنتها و هویت خویش بود.
امروز، دورهٔ استعمار سریلانکا به عنوان یک فصل مهم در تاریخ کشور نگریسته میشود. این دوره تأثیر عمیقی بر فرهنگ، زبان و ساختار اجتماعی گذاشته و باعث شکلگیری جامعهٔ معاصر گردید. شمار زیادی از بناها و ساختمانهایی که در دورهٔ استعمار ساخته شدهاند، تا به امروز حفظ شدهاند و بخشی مهم از میراث فرهنگی کشور به شمار میروند.
دورهٔ استعمار سریلانکا تأثیر قابل توجهی بر تاریخ، فرهنگ و جامعهٔ آن گذاشت. با وجود عواقب منفی حکومت استعماری، این عصر به توسعهٔ اقتصاد، فرهنگ و آموزش در جزیره کمک کرد. استقلالی که در سال 1948 به دست آمد، مرحلهٔ مهمی در شکلگیری هویت ملی و مسیر توسعهٔ معاصر سریلانکا محسوب میشود.