دوره کمونیستی در تاریخ اسلواکی به عنوان یک نقطه عطف مهم و متضاد در توسعه آن تبدیل شد. از زمان پایان جنگ جهانی دوم تا اواخر دهه ۱۹۸۰، این کشور بخشی از بلوک سوسیالیستی و تحت تأثیر شدید اتحاد جماهیر شوروی بود. این دوره شامل تغییرات قابل توجهی در زندگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اسلواکی و همچنین تجارب مرتبط با سرکوب، محدودیتهای آزادی و تلاشها برای مبارزه به منظور استقلال بود. در این مقاله مراحل اصلی و ویژگیهای دوره کمونیستی در اسلواکی و همچنین تأثیر این تغییرات بر آینده آن مورد بررسی قرار میگیرند.
پس از پایان جنگ جهانی دوم، چکسلواکی، از جمله اسلواکی، از اشغال نازیها آزاد شد. در این دوره، بازسازی دولت انجام شد و حزب کمونیست چکسلواکی (KPC)، که از طرف اتحاد جماهیر شوروی حمایت میشد، تأثیر قابل توجهی در کشور پیدا کرد. اسلواکی مجدداً در چارچوب چکسلواکی به بخشی از سیستم سوسیالیستی تبدیل شد که بر اساس آن ساختار جدید سیاسی و اقتصادی بنا شد.
از سال ۱۹۴۵، تأسیس نظم سوسیالیستی در چکسلواکی آغاز شد. کشور به مدار قدرت شوروی وارد شد، که به معنای تغییرات رادیکال در سیاست، اقتصاد و زندگی اجتماعی بود. در سال ۱۹۴۸، در چکسلواکی کودتای کمونیستی رخ داد که طی آن حزب کمونیست به قدرت کامل دست یافت. این روند در اسلواکی نیز به عنوان امری اجتنابناپذیر تلقی شد و ساختار دولتی در چارچوب یک دولت سوسیالیستی تغییر یافت.
یکی از جنبههای کلیدی حکومت کمونیستی در اسلواکی، صنعتیسازی عمیق و جمعگرایی کشاورزی بود. در قالب اقتصاد برنامهریزیشده، ملیسازیهای عمدهای از تأسیسات، از جمله کارخانهها، کارگاهها و زمینها انجام شد. این امر به رشد سریع صنعت، به ویژه در بخشهایی مانند مهندسی، معدن و صنایع شیمیایی انجامید.
با این حال، سیاست اقتصادی سوسیالیستها به مدیریت و کنترل متمرکز معطوف بود که در نتیجه باعث به وجود آمدن مشکلات اقتصادی متعددی مانند کمبود کالا، پایین بودن بهرهوری کار و مشکلات مزمن در کشاورزی شد. با وجود رشد سریع صنایع، بسیاری از بخشهای اقتصاد ناکارآمد باقی ماندند و به برنامهریزی وابسته بودند، که این امر فرصتهای پیشرفت اقتصادی را محدود میکرد.
زیر رهبری حزب کمونیست، اسلواکی با کنترل سیاسی سختی مواجه شد. در طول دههها، سرکوبهای مداوم علیه نیروهای مخالف وجود داشت و هر نوع فعالیت سیاسی که با خط مشی حزبی سازگار نبود، به طور کامل سرکوب میشد. اصلیترین ابزار کنترل سیاسی و سرکوب دگراندیشی، سازمانهای امنیت دولتی از جمله خدمات امنیت دولتی (ŠtB) بود که به طور فعال مخالفان، فعالان دموکراتیک و حتی کسانی را که در سیاست حزب شک و تردید داشتند، تحت تعقیب قرار میدادند.
سالهای رژیم استالینی در اتحاد جماهیر شوروی به ویژه سنگین بود، زمانی که سرکوبها بسیاری از سلوواکها، از جمله روشنفکران و شخصیتهای مذهبی را در برگرفت. دستگیریهای انبوه، شکنجه و زندانی کردن تبدیل به یک عمل رایج در روابط بین قدرت و جمعیت شد. زندانیان سیاسی و دیگر قربانیان سرکوبها در اسلواکی غالباً به اردوگاههای کار اجباری فرستاده میشدند یا تحت تنبیههای وحشیانه قرار میگرفتند.
یکی از مهمترین رویدادها در تاریخ سوسیالیستی چکسلواکی و به تبع آن اسلواکی، بهار پراگ ۱۹۶۸ بود. این تلاش برای لیبرالیسازی رژیم سیاسی و اجرای اصلاحاتی بود که هدف آن بهبود زندگی شهروندان و کاهش کنترل سخت بر جامعه بود. تحت رهبری الکساندر دابچک، اصلاحاتی پیشنهاد شد که تقویت دموکراسی، گسترش آزادیهای سیاسی و به ویژه خودمختاری بیشتر برای اسلواکی را دربرمیگرفت.
با این حال، این اصلاحات با مقاومت شدید اتحاد جماهیر شوروی و سایر کشورهای پیمان ورشو مواجه شد. در اوت ۱۹۶۸، نیروهای شوروی به چکسلواکی وارد شدند که منجر به سرکوب بهار پراگ و بازگشت به کنترل سخت سوسیالیستی شد. برای اسلواکی، این نه تنها یک ضربه سیاسی بود، بلکه سیگنالی مهم بود مبنی بر اینکه آزادی سیاسی و استقلال درون بلوک کمونیستی غیرممکن باقی مانده است.
قدرت سوسیالیستی در اسلواکی همچنین تأثیر زیادی بر حوزه آموزش و فرهنگ داشت. در زمینه آموزش، یک کمپین وسیع برای گسترش سواد و نوسازی سیستم آموزشی انجام شد. مؤسسات آموزشی، از جمله مدارس و دانشگاهها از دولت حمایت دریافت کردند، که به رشد سطح تحصیل جمعیت کمک کرد. با این حال، سیستم آموزشی کماکان تحت کنترل شدید بود و مواد آموزشی غالباً سانسور میشد.
در حوزه فرهنگ نیز تغییرات قابل توجهی مشاهده شد. رهبری کمونیستی به شدت از هنری که با ایدئولوژی سوسیالیستی هماهنگی داشت، حمایت میکرد. در عین حال، آثار انتقادی از سیستم شوروی یا حامی آزادی سیاسی غالباً ممنوع بودند. ادبیات، تئاتر، موسیقی و سینما معمولاً برای ترویج ارزشهای سوسیالیستی استفاده میشدند و خلاقیت آزاد به طور چشمگیری محدود میشد.
در اواخر دهه ۱۹۸۰، تغییرات سیاسی در اتحاد جماهیر شوروی به رهبری میخائیل گورباچف بر وضعیت سیاسی چکسلواکی تأثیر گذاشت. پروسترویکا و گلاسنوست اعلام شده در شوروی موجی از تغییرات دموکراتیک را در سایر کشورهای بلوک سوسیالیستی و همچنین چکسلواکی به همراه داشت. در سال ۱۹۸۹، انقلاب مخملی در کشور آغاز شد که طی آن حکومت کمونیستی سرنگون شد. در اسلواکی نیز نیروهای دموکراتیک فعال شدند که به سقوط رژیم سوسیالیستی منجر شد.
در سال ۱۹۸۹، پس از سالها سرکوب و قساوت سیاسی، مردم اسلواکی و چک توانستند به دموکراتیزه کردن کشور دست یابند. در نتیجه انقلاب مخملی، یک دولت جدید شکل گرفت که پایهای برای آغاز اصلاحات دموکراتیک شد. به زودی پس از آن تغییراتی رخ داد که منجر به فروپاشی نهایی دولت سوسیالیستی شد و در سال ۱۹۹۲ چکسلواکی به دو کشور مستقل تقسیم شد: جمهوری چک و اسلواکی.
دوره کمونیستی در تاریخ اسلواکی اثر عمیقی بر توسعه آن باقی گذاشت. با وجود سختیها و محدودیتهای متعدد، اسلواکی توانست هویت ملی خود را حفظ کند و در نهایت به یک کشور مستقل تبدیل شود. توسعه کشور در دوره سوسیالیستی به دستاوردها در زمینه صنعت و آموزش و همچنین به سرکوبها و محدودیتهای متعدد آزادی مرتبط بود. با این حال، در نهایت، تمایل به ارزشهای دموکراتیک و استقلال منجر به این شد که اسلواکی در سال ۱۹۹۳ به خودمختاری دست یابد. این روند طولانی و پیچیده بود، اما به عنوان یک مرحله مهم در تاریخ کشور تلقی میشود که آینده آن را تعیین کرد.