اولین ساکنان سرزمین فرانسه امروزی در دوره پالئولیتیک پدیدار شدند. این افراد با خود نقاشیهای سنگی فراوانی بهجا گذاشتند که معروفترین آنها در غارهای لاسکو قرار دارند. در دوران نئولیتیک، قبایلی در این سرزمین ساکن شدند که به کشاورزی و دامداری مشغول بودند.
در قرن پنجم قبل از میلاد، قبایل کلت به سرزمین فرانسه نفوذ کردند و سکونتگاههای گالی را تأسیس کردند. در سال 58 قبل از میلاد، گای ژولی سزار، گالی را فتح کرد و آن به بخشی از امپراتوری روم تبدیل شد. این زمان با توسعه شهرها، تجارت و فرهنگ رومی همراه بود.
بعد از فروپاشی امپراتوری روم در قرن پنجم، سرزمین فرانسه هدف حملات قبایل بربر همچون فرانکها، ویزیگوتها و اوستگوتها قرار گرفت. در سال 486، سردار فرانکی، کلودویگ اول، بیشتر قبایل گالی را متحد کرد و پادشاهی فرانک را تأسیس کرد. کلودویگ مسیحیت را پذیرفت که پایهگذار اتحاد و تقویت بیشتر پادشاهی شد.
در قرن هشتم، دودمان کارولینگ، به رهبری شارلمانی، غالباً بخشهای بزرگ اروپا غربی را متحد کرد. تاجگذاری او در سال 800 نماد احیای امپراتوری شد. پس از مرگ او در سال 814، دوران تجزیه فئودالی آغاز شد و فرانسه به چندین دوکنشین وابسته تقسیم شد.
در قرنهای XV و XVI، در فرانسه دوره احیا شروع شد که با اوجگیری هنرها، علم و ادبیات مشخص میشود. به طور همزمان، تضادهای مذهبی تشدید شدند که به اصلاحات پروتستانت منجر شد. در انتهای قرن XVI، جنگهای مذهبی میان کاتولیکها و پروتستانها که به «جنگهای دین» معروف بودند، فرانسه را فراگرفت.
در سال 1598، هنری چهارم اعلامیه نانت را امضا کرد که حقوق خاصی را برای پروتستانها تضمین میکرد و به احیای ثبات در کشور کمک کرد.
در قرن هفدهم، در فرانسه مطلقهگرایی رواج یافت. لویی چهاردهم، پادشاه خورشید، قدرت سلطنتی را به طرز چشمگیری تقویت کرد و سیاست دولتی متمرکز را دنبال کرد. با این حال، بار مالی روزافزون و نابرابری اجتماعی در نهایت به نارضایتی منجر شد.
در سال 1789، انقلاب فرانسه بزرگ آغاز شد که سلطنت را سرنگون کرد و جمهوری را اعلام کرد. این انقلاب تغییرات قابل توجهی در جامعه و سیاست به همراه داشت، اما به زودی با به قدرت رسیدن ناپلئون بناپارت به پایان رسید.
ناپلئون اصلاحات زیادی انجام داد و مرزهای فرانسه را از طریق سلسلهای از جنگها گسترش داد. با این حال، شکست او در سال 1812 در روسیه و جنگ بعدی علیه ائتلاف قدرتهای اروپایی به سقوط او انجامید. در سال 1815 بعد از کنگره وین، سلطنت در فرانسه دوباره احیا شد.
در قرن نوزدهم، در فرانسه تغییرات اجتماعی و سیاسی قابل توجهی رخ داد. در سال 1848 جمهوری دوم آغاز شد، اما به زودی لوئی-ناپلئون قدرت را به دست گرفت و به امپراتور ناپلئون سوم تبدیل شد. پس از شکست در جنگ فرانسه-پروس در سال 1870، جمهوری سوم اعلام شد.
در اوایل قرن بیستم، فرانسه در جنگ جهانی اول شرکت کرد که تأثیرات جدی بر این کشور و جمعیت آن داشت. پس از جنگ، فرانسه با مشکلات اقتصادی، بیثباتی سیاسی و تهدید فاشیسم روبرو شد.
جنگ جهانی دوم رنج و ویرانی به همراه داشت. پس از جنگ، فرانسه احیا شد و یکی از بنیانگذاران اتحادیه اروپا شد. در دهه 1960، فرانسه بهطور فعال فرهنگ، علم و اقتصاد خود را گسترش داد.
در عصر مدرن، فرانسه همچنان به عنوان یک بازیگر مهم در عرصه جهانی باقی مانده و به طور فعال در سیاست بینالملل شرکت میکند و روابط فرهنگی و اقتصادی خود را با کشورهای دیگر تقویت مینماید.
تاریخ فرانسه تاریخ مبارزه برای آزادی، برابری و برادری است. از زمانهای قدیم تا کنون، فرانسه همچنان نماد میراث فرهنگی و تاریخی است که نسلها را در سراسر جهان الهام میبخشد.