تاریخ کانادا به شدت با استعمار اروپایی مرتبط است که در پایان قرن پانزدهم آغاز شد و تأثیر عظیمی بر توسعه کشور گذاشت. اولین کاوشگران و استعمارگران اروپایی سهم قابل توجهی در شکلگیری نقشه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی این منطقه داشتند. در فرآیند استعمار، روابط منحصر به فردی بین ملل بومی و ساکنان جدید اروپایی شکل گرفت که منجر به تغییرات قابل توجهی در زندگی و ساختار سرزمینهایی شد که بعدها به کانادا تبدیل شد. این مقاله به بررسی فرآیند استعمار، پیامدهای آن و تأثیر آن بر تاریخ بعدی کشور میپردازد.
اولین تماسهای اروپاییان با اراضی که اکنون به عنوان کانادا شناخته میشود، در اوایل قرن یازدهم صورت گرفت، زمانی که وایکینگها تحت رهبری لیف اریکسون به سرزمینهای نیوفاندلند و لابرادور امروزین رسیدند. آنها یک مستعمره کوچک در وینلند تأسیس کردند، اما این مستعمره مدت زیادی دوام نیاورد و وایکینگها تحقیقات بیشتری در مورد این سرزمین ادامه ندادند.
در قرن پانزدهم کشورهای اروپایی مانند پرتغال، اسپانیا، انگلستان و فرانسه شروع به کاوشهای فعال در اراضی جدید کردند. در سال 1497، کاوشگر ایتالیایی جان کابوت، که برای تاج انگلیس کار میکرد، به سواحل شرقی کانادا، احتمالاً نوا اسکوشیا یا نیوفاندلند، رسید. این سفر آغازگر علاقه اروپاییان به این سرزمینها بود. اما فرانسه اقدامات قابل توجهتری در کاوش کانادا انجام داد.
یکی از اولین اروپاییانی که اراضی کانادا را کاوش کرد، کاوشگر فرانسوی ژاک کارتیه بود. در سال 1534، کارتیه سفر اول خود را انجام داد که طی آن دهانه رود سن لوران را کشف کرده و این سرزمینها را به عنوان داراییهای تاج فرانسه اعلام کرد. در سالهای بعد، کارتیه دو سفر دیگر انجام داد و به بررسی اراضی داخلی و برقراری ارتباط با ملل بومی مانند ایروکوا و گورونها پرداخت.
تأسیس مستعمرات دائمی فرانسوی در اوایل قرن هفدهم با ورود ساموئل دو شامپلن آغاز شد که به "پدر نیو فرانسه" معروف بود. در سال 1608، شامپلن شهر کبک را تأسیس کرد که به پایتخت داراییهای فرانسوی در آمریکای شمالی تبدیل شد. این امر آغاز شکلگیری مستعمره فرانسوی به نام نیو فرانسه بود. شامپلن به طور فعال با ملل بومی همکاری کرد و روابط تجاری، به ویژه از طریق تجارت خز، برقرار کرد.
استعمار فرانسوی بیشتر در امتداد رود سن لوران و در اراضی فعلی استانهای کبک و انتاریو متمرکز بود. تجارت خز، که بر پایه اتحادی با قبایل بومی استوار بود، اساس اقتصاد نیو فرانسه را تشکیل میداد. فرانسویها و ملل بومی توافقهای متقابل سودمندی برقرار کردند که به آنها اجازه میداد به طور مؤثر تجارت کرده و از سرزمینهای خود در برابر تهدیدات خارجی محافظت کنند.
ملل بومی نقش مهمی در فرآیند استعمار کانادا ایفا کردند. استعمارگران اروپایی مانند فرانسویها و انگلیسیها بدون کمک قبایل محلی نمیتوانستند به طور مؤثر اراضی جدید را مستعمره کنند. سالهای اولیه استعمار با همکاری بین اروپاییها و ملل بومی همراه بود که به آنها در سازگاری با شرایط جدید کمک کردند و مهارتهای شکار، ماهیگیری و روشهای کشاورزی محلی را آموزش دادند.
یکی از جنبههای بسیار مهم تعامل بین اروپاییها و ملل بومی، تجارت خز بود. ملل بومی برای شکار حیواناتی مانند نیزه میپرداختند و خزها را به بازرگانان اروپایی در ازای کالاهایی مانند ابزارهای آهنی، سلاحهای گرم و سایر محصولات که زندگی روزمره آنها را بهبود میبخشید، تأمین میکردند. این تعامل بر ساختارهای اجتماعی و اقتصادی هم ملل بومی و هم استعمارگران اروپایی تأثیر گذاشت.
با این حال، روابط بین ملل بومی و اروپاییها همیشه صلحآمیز نبود. استعمار منجر به تغییرات قابل توجهی در زندگی ملل بومی شد، از جمله از دست دادن زمین، گسترش بیماریهای اروپایی و برهم زدن سیستمهای اقتصادی سنتی. این تغییرات تأثیر ویرانگری بر بسیاری از قبایل گذاشت و در نهایت منجر به کاهش جمعیت بومی و از دست دادن بخشی از میراث فرهنگی آنها گردید.
در میانه قرن هفدهم، انگلستان شروع به نشان دادن علاقه بیشتری به اراضی کانادا کرد که منجر به درگیری با فرانسه برای کنترل منابع و اراضی شد. در سال 1670، شرکت خلیج هادسون تأسیس شد که انحصار تجارت خز را در حوضه رود هادسون به دست آورد. این امر رقابتی با فرانسویها را به دنبال داشت که در حال حاضر کنترل بخش قابل توجهی از سرزمینهای داخلی را از طریق پایگاههای تجاری و روابط دوستانه با ملل بومی داشتند.
درگیریها بین فرانسه و انگلستان در آمریکای شمالی در طول قرن هجدهم ادامه یافت. یکی از رویدادهای کلیدی، جنگ هفتساله (1756-1763) بود که طی آن بریتانیا و فرانسه برای کنترل مستعمرات خود به نبرد پرداختند. پایان جنگ با امضای پیمان صلح پاریس در سال 1763 منجر به تغییرات قابل توجهی در ساختار مستعمراتی کانادا شد. فرانسه داراییهای آمریکای شمالی خود، از جمله نیو فرانسه را به بریتانیا واگذار کرد. این امر آغاز سلطه بریتانیا بر اراضی کانادا بود.
پس از فتح اراضی فرانسوی، بریتانیا به استعمار فعال اراضی کانادا پرداخت. در سال 1763، فرمان سلطنتی صادر شد که به دولت بریتانیا اجازه میداد روابط خود را با ملل بومی تنظیم کرده و بر توسعه مستعمرات نظارت داشته باشد. مقرر شد که اراضی واقع در غرب کوههای آپالاش به ملل بومی تعلق داشته باشد و هرگونه انتقال آن نیاز به موافقت تاج بریتانیا داشت.
برای مدیریت اراضی جدید، بریتانیاییها استان کبک را تأسیس کردند که در آن عناصر سیستم حقوقی و مذهبی فرانسوی حفظ شد. این امر گام مهمی در حفظ میراث فرهنگی استعمارگران فرانسوی بود که همچنان بخش مهمی از جمعیت کانادا را تشکیل میدادند. با این حال، با آمدن بریتانیاییها، فرایندهای مهاجرت آغاز شد که منجر به سکونت منطقه توسط استعمارگران جدید انگلیسی گردید و ساختار جمعیتی کشور را تغییر داد.
انقلاب آمریکا (1775-1783) تأثیر قابل توجهی بر کانادا داشت. در طول جنگ استقلال، هزاران وفادار - استعمارگرانی که به سلطنت بریتانیا وفادار مانده بودند - به مستعمرات کانادا مهاجرت کردند. این امر منجر به افزایش جمعیت انگلیسی زبان، به ویژه در مناطقی مانند نوا اسکوشیا و نیو برانزویک شد. در نتیجه، قانون کبک 1774 به قانون اساسی 1791 تغییر یافت که استان کبک را به دو بخش تقسیم کرد: کانادا بالا (انتاریو امروز) و کانادا پایین (کبک امروز)، که به تأمین نمایندگی برای هر دو مستعمرهنشین انگلیسی و فرانسوی زبان کمک کرد.
این دوره همچنین با تقویت کنترل بریتانیا بر مناطق کانادا همراه بود. اداره مستعمرات تلاش کرد تا مواضع خود را در منطقه تقویت کند و بر منابع اقتصادی، تجارت خز و تعامل با ملل بومی نظارت داشته باشد. با اینکه برخی از تنشهای اجتماعی و فرهنگی بین فرانسویها و انگلیسیها وجود داشت، هر دو گروه تحت سلطنت بریتانیا به زبان مشترکی دست یافتند.
استعمار اروپا در کانادا فرآیند پیچیده و چند مرحلهای بود که شامل تعاملات، درگیریها و ادغام فرهنگهای مختلف بود. اولین استعمارگران فرانسوی پایهگذار توسعه آینده کشور بودند، اما استعمار بریتانیا و پیروزی بریتانیا در مبارزه برای کنترل این سرزمینها، سرنوشت بعدی منطقه را تعیین کردند. ملل بومی نقش مهمی در تاریخ استعمار ایفا کردند، اما همچنین از پیامدهای آن آسیب دیدند و بخش قابل توجهی از سرزمینها و منابع خود را از دست دادند.
تا پایان قرن هجدهم، کانادا به مستعمرهای با جمعیت متنوع متشکل از فرانسویها، انگلیسیها، وفاداران و ملل بومی تبدیل شده بود. این ترکیب فرهنگی و قومی پیچیده، زمینهساز توسعه آینده کانادا به عنوان یک ملت شد. استعمار اروپا اثر عمیقی بر تاریخ کشور گذاشت که هنوز هم در زمان حاضر احساس میشود.