اصلاحات اجتماعی در سوریه در تمام تاریخ کشور از دوران فتوحات عربی تا به امروز اهمیت قابل توجهی داشته است. در پسزمینه تغییرات سیاسی و مبارزه برای استقلال، تحولات اجتماعی نیز تغییراتی داشتهاند و به دنبال فراهم کردن شرایط بهتر زندگی برای شهروندان و تقویت هویت ملی بودهاند. از اولین دوران استقلال در دهه ۱۹۴۰ تا برنامه سوسیالیستی حزب بعث، سوریه مسیر پیچیدهای را در اصلاح حوزه اجتماعی طی کرده است. در این مقاله مراحل کلیدی اصلاحات اجتماعی در سوریه، تأثیر آنها بر جمعیت و بر جامعه به طور کلی بررسی میشود.
پس از جنگ جهانی اول، سوریه تحت قیمومیت فرانسه قرار گرفت که تأثیر قابل توجهی بر توسعه اجتماعی کشور داشت. اداره فرانسوی تلاش کرد تا مجموعهای از اصلاحات را در حوزه آموزش، بهداشت و زیرساختهای اجتماعی ایجاد کند، اما بسیاری از این اصلاحات محدود و به نفع منافع قدرت استعماری و نه نیازهای جمعیت محلی بودند.
در حوزه آموزش، مدارس کودکان تأسیس شد، اما دسترسی به آنها محدود بود، بهویژه برای اقشار فقیر و زنان. حکومت فرانسه همچنین به توسعه سیستم بهداشت پرداخت، اما خدمات پزشکی عمدتاً برای جمعیت شهری در دسترس بود، در حالی که مناطق روستایی به شدت از این خدمات محروم بودند.
قیمومیت فرانسه همچنین دورهای بود که حرکت ملی تقویت شد و خواستههای عدالت اجتماعی و سیاسی به میان آمد. در این زمان، فعالیت سیاسی افزایش یافت و بسیاری از سوریها نیاز به تغییرات اجتماعی در کشور را درک کردند. اما اصلاحات کامل اجتماعی تنها پس از حصول استقلال سوریه ممکن شد.
پس از کسب استقلال در سال ۱۹۴۶، سوریه با نیاز به بازسازی اقتصاد و زیرساختهای اجتماعی ویران شده مواجه شد. رژیم جدید تلاش کرد تا فرآیندهای اجتماعی را ساماندهی کند و یکی از مهمترین اهداف آن بهبود سطح زندگی مردم بود. در این دوره، اصلاحات تدریجی در حوزههای آموزش، بهداشت و حمایت اجتماعی آغاز شد.
در حوزه آموزش، تعدادی قانون برای توسعه آموزشهای مدرسهای و دانشگاهی تصویب شد. توجه زیادی به ایجاد مدارس برای دختران و زنان معطوف شد که این اقدام گامی مهم در راستای رهایی اجتماعی زنان بود. با این حال، علیرغم موفقیتهای اولیه، سیستم آموزشی هنوز با کمبود منابع مواجه بود و بخش زیادی از جمعیت از آموزش با کیفیت محروم ماندند.
در بهداشت نیز گامهایی برای بهبود وضعیت برداشته شد. در شهرها بیمارستانها و کلینیکهای جدید ساخته شد، اما کیفیت خدمات پزشکی پایین بود و دسترسی به آن برای جمعیت روستایی محدود بود. اقتصاد کشور عمدتاً کشاورزی بود که بر سطح زندگی بیشتر شهروندان تأثیر میگذاشت.
با به قدرت رسیدن حزب بعث در سال ۱۹۶۳، فاز جدیدی از اصلاحات اجتماعی در سوریه آغاز شد. بعثیها، به دنبال تحقق ایدئولوژی سوسیالیسم عربی خود، تغییرات گستردهای در حوزه اجتماعی آغاز کردند. در درجه اول، تصمیم به ملیسازی صنایع کلیدی اقتصادی گرفته شد که باید به بهبود زندگی کارگران کمک میکرد.
یکی از گامهای مهم در حوزه اجتماعی، ایجاد برنامههایی برای تأمین امنیت اجتماعی برای اقشار فقیر جمعیت و همچنین گسترش سیستم بهداشت و آموزش بود. اصلاحاتی در روابط زمینی در جهت توزیع مجدد زمین و بهبود وضعیت روستاییان اعمال شد. بعث همچنین به شدت ایده برابری زنان را ترویج میکرد که به تصویب تعدادی قانون منجر شد که وضعیت آنها را در جامعه بهبود میبخشید.
اما علیرغم نیتهای خوب، اصلاحات غالباً با مقاومت از سوی اقشار سنتی مواجه بودند و همچنین به علت کمبود منابع مالی و بیثباتی سیاسی، در پیادهسازی آنها با مشکلاتی مواجه بودند. تحرک اجتماعی محدود و فساد در ساختارهای دولتی مانع استفاده مؤثر از منابع برای بهبود زندگی مردم بود.
پس از بهقدرت رسیدن حافظ الاسد در سال ۱۹۷۰، سوریه دورهای از ثبات سیاسی را تجربه کرد. حافظ الاسد رویه اصلاحات سوسیالیستی را ادامه داد و سیستم اقتصاد برنامهریزیشده را تقویت کرد. یکی از عناصر مهم سیاست او توسعه بخش دولتی و اجرایی برنامههایی بود که به بهبود شرایط زندگی سوریها کمک میکرد. یکی از مشهودترین اقدامات، بهبود زیرساختها در کشور بود: ساخت جادهها، مناطق مسکونی و همچنین گسترش سیستم بهداشت و آموزش.
در حوزه آموزش، گامهای قابل توجهی برداشته شد. اجرای آموزش ابتدایی اجباری یکی از دستاوردهای کلیدی در حوزه سیاست اجتماعی بود. همچنین، تعداد مدارس و مؤسسات آموزش عالی افزایش یافت و تعداد دانشجویان در دانشگاهها به صورت قابل توجهی افزایش پیدا کرد. زنان همچنین فرصتهای بیشتری برای کسب تحصیلات و مشارکت در زندگی کاری پیدا کردند.
با این حال، علیرغم موفقیتهای قابل توجه در زمینه اصلاحات اجتماعی، نابرابری اجتماعی باقی ماند. برخی از مناطق کشور همچنان کمتر توسعهیافته بودند، بهویژه در مناطق روستایی. در حالی که شهرنشینی ادامه داشت، بخش اعظم جمعیت هنوز از کمبود فرصتهای شغلی و نرخ بالای بیکاری، بهخصوص در میان جوانان رنج میبردند.
زمانی که بشار الاسد در سال ۲۰۰۰ به قدرت رسید، دولت او از عزم خود برای اجرای اصلاحات اجتماعی شامل خصوصیسازی شرکتهای دولتی، بهبود زیرساختها و افزایش کیفیت زندگی مردم خبر داد. بشار الاسد مدرنیزه کردن سیستم اجتماعی را پیشنهاد کرد، اما تغییرات واقعی محدود بود و نتوانست بسیاری از مشکلات ساختاری باقیمانده از دهههای گذشته را حل کند.
در دهه ۲۰۰۰، علیرغم برخی لیبرالسازیهای اقتصادی و باز کردن بازار به روی شرکتهای خصوصی، نابرابری اجتماعی در سوریه همچنان به رشد خود ادامه داد. ظهور طبقات جدید ثروتمند، متمرکز در شهرهای بزرگ، با فقر و بیکاری در مناطق روستایی تضاد میکرد. برنامههای اجتماعی دولتی، با وجود بهبود، هنوز هم نتوانسته بودند شرایط زندگی مناسبی برای تمام شهروندان فراهم کنند.
اصلاحات اجتماعی در حوزههای آموزش و بهداشت همچنان در اولویت بودند، اما مانند سنوات گذشته، در این حوزهها مشکلاتی با کیفیت خدمات و دسترسی وجود داشت. بهطور گاه و بیگاه، رژیم سوریه تلاشهایی برای تغییر سیستم حمایت اجتماعی انجام میداد، اما این اقدامات ناکافی بودند تا با چالشهای اجتماعی مانند فقر و فساد مقابله کنند.
اصلاحات اجتماعی در سوریه در طول بیش از یک قرن دستخوش تغییرات زیادی شده است. با وجود تلاشهای قابل توجه برای بهبود زندگی شهروندان، کشور با چالشهای جدی در اجرای این اصلاحات، بهویژه در شرایط بیثباتی سیاسی و بحرانهای اقتصادی مواجه بوده است. امروزه، با وجود آغاز اصلاحات در دهه ۲۰۰۰، وضعیت اجتماعی در سوریه همچنان تنشآمیز باقی مانده است، بهویژه در پرتو جنگ داخلی که تأثیر ویرانگری بر ساختار اجتماعی و رفاه جمعیت داشته است. با این حال، آینده سوریه به توانایی کشور در اجرای اصلاحات جامع بستگی خواهد داشت که توسعه پایدار سیستم اجتماعی و بهبود زندگی شهروندان را تضمین کند.